چالشهای طراحی صحنه «ناتوردشت» از تغییر فصل تا بتنریزی روی سر هادی حجازیفر
به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی «ناتورِ دشت» محصول سازمان سینمایی سوره، به کارگردانی سیدمحمدرضا خردمندان و تهیهکنندگی مهدی فرجی، یکی از آثار حاضر در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر است که به داستانی اجتماعی و انسانی میپردازد. این فیلم که برای اولین بار در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده توجه بخشی از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کردهاست. به بهانه اولین اکران این فیلم در خانه جشنواره با حسین کرمی طراح صحنه فیلم به گفتگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* آقای کرمی چه ویژگیهای خاصی از فیلمنامه یا شخصیتها را در طراحی صحنه «ناتورِ دشت» برای شما مهم بود که به آنها توجه بیشتری داشتید؟
قطعاً در درجه اول جذابیت قصه فیلم. «ناتورِ دشت» در همان تعلیق ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ابتدای فیلم دستش رو میشود اما چیزی که تماشاگر را پای فیلم نگه میدارد، این است که بعد از این چه خواهد شد؟ ما در قصه یک ضدقهرمان درجه یک و پُرقدرت را در مقابل قهرمان داستان داریم. آنچه که به همه این داستان در طراحی صحنه برای من ارجحیت پیدا کرد، تعریف خانه است. در قصه واقعی هم یک دختربچه در یک مکان دور افتاده، اتفاقی برایش میافتد که یک ایران برایش جمع میشوند و پشتش درمیآیند. این یک ایران به معنای یک خانواده است؛ ما این تم خانه را مهمترین تصویر چشمنواز فیلم دانستیم. طبیعتاً ژانر فیلم در نگاه اول میطلبید که ما با یک درام معمایی و تریلر مواجه باشیم و به سراغ فضاسازی سرد و رعبآور حرکت کنیم که به ریتم قصه کمک کند.
اما واقعیت این بود که تصویر خانه در «ناتورِ دشت» نباید سرد میبود بلکه باید خانه آفتابی، طلایی و زیبایی را به مخاطب نشان میدادیم. با تصمیم کارگردان و سایر عوامل تصمیم بر آن شد همه موارد زیبا و چشمنواز باشد و قرار شد به سمت کلیشههای این ژانر نرویم. در بسیاری از سکانسهای این فیلم آفتاب میتابد و ذرات طلایی رنگی در فضای آسمان و زمین زیبا دیده میشود. این زیبایی باید یک درد غربتی را در تماشاگر به وجود بیاورد که چرا چنین زیبایی از شخصیت اول فیلم دریغ شده است. این به نظر من یک شاخصه قابل تامل در فیلمنامه بود که تلاش کردیم در طراحی صحنه به این شاخصه مهم بپردازیم.
* آیا طراحی صحنه در «ناتورِ دشت» نیاز به تحقیقات خاصی داشت؟ برای خلق فضای فیلم به کدام منابع یا سبکهای هنری رجوع کردید؟
طبیعتاً نیاز به تحقیقاتی داشت چراکه ما با یک قصه مستند مواجه بودیم؛ البته که ما عین به عین اتفاق را بازسازی نمیکردیم اما هر حال این اتفاق چند ماه گذشته رخ داده بود و به تبع نیاز به بازنگری و تحقیق درباره این اتفاق داشتیم. جدا ازین موضوع، قصه فیلم میطلبید که در جای دورافتادهای رخ دهد و ما باید به سراغ اقلیم دور از مرکز میرفتیم. پس به یک تحقیقات جدی نیاز داشتم که به آن فضای واقعی برسیم. مجموعه بررسیهایی هم حول محور گروههای جستوجو و شکلگیری آن و روند جستوجو داشتیم. در واقع قصه در لاینهای مختلف نیاز به اطلاع و بازنگری داشت اما ما تا جایی که توانستیم قصه خودمان را گفتیم و به اصل ماجرای رخ داده آنچنان وفاداری نداشتیم.
* چالشهای طراحی صحنه این فیلم چه مواردی بود؟
اولین چالش ما این بود که داستان فیلم ذاتاً نباید در یک جای با امکانات رخ دهد بلکه در یک اقلیم دورافتاده این داستان منطقی به نظر میرسید. این اتفاق میتوانست در هر اقلیم دور از مرکزی رخ دهد. اولین چالش این بود که ما به دلیل یک سری محدودیتها تصمیم گرفتیم که فیلم در تهران یا اطراف آن فیلمبرداری شود؛ طبیعتاً ما اگر به آن اقلیمهای دور از مرکز میرفتیم بسیاری از موارد برای فیلمبرداری آماده بود اما ما مجبور شدیم یک اقلیم دیگری را اطراف تهران ایجاد کنیم. توانستیم تا حدودی لوکیشنهای مناسب را پیدا کنیم اما در نهایت مجبور شدیم که ۸۰ درصد لوکیشنهای موجود در فیلم را بسازیم و حتی بیش از نیمی از این لوکیشنهای ساخته شده از صفر ساخته شد؛ این موضوع هم لذتبخش بود و هم چالشانگیز.
چالش بعدی ما فصل بود چراکه قصه اصلی واقعه در اردیبهشت ماه اتفاق میافتد اما ما در اول پاییز پیشتولید را شروع کردیم و اطراف تهران در آن زمان خیلی سبز نبود. سپس تولید ما یک ماه هم به تعویق افتاد و با شروع زمستان مواجه شدیم که ما را دچار چالش فصلی عجیبی کرد و جزو اتفاقات جالب و ترسناک فیلم بود. بزرگترین چالش طراحی صحنه برای من این بود که برای تماشاگر یک جغرافیای قابل باور در اطراف تهران بسازم که تهران نباشد. باید دنیای این فیلم را به گونهای میساختیم که تماشاگر با اطمینان بگوید آنجا اطراف ترکمنصحرا و شمال کشور است.
* آیا صحنه خاصی در فیلم هست که طراحی آن برای شما از بقیه چالشبرانگیزتر یا جذابتر بوده باشد؟
در صحنه قنات ما با بزرگترین چالش مواجه بودیم و حین فیلمبرداری آن هم به چالش خوردیم چراکه جایی برای دوربین فیلمبرداری نبود. ما مجبور شدیم یک سمت قنات را بردایم تا پلان مورد نظر آقای خردمندان درآید. چالش دیگر ساخت بتن بود که ما باید از ارتفاع چهارمتری آن را روی سر بازیگرها میریختیم و بازیگر باید تا گلو در این مواد فرو میرفت. ما در این صحنه باید هم مادهای میساختیم که بازیگر آسیب نبیند و هم واقعی به نظر برسد. خوشبختانه با اتودهای مختلفی که امتحان کردیم به آن ماده نهایی رسیدیم. من از تک تک اهالی صحنه و هادی حجازیفر تشکر میکنم که در کمال فروتنی این را پذیرفتند که این مواد از ارتفاع چهارمتری روی آنها ریخته شود تا این صحنه تأثیرگذار و زیبا ساخته شود.
* چه تمایزی میان طراحی صحنه این فیلم و دیگر فیلمهایی که در آنها کار کردهاید، احساس میکنید؟ در واقع «ناتورِ دشت» چه تجربهای برای شما به جا گذاشت؟
تمایز این کار به لحاظ طراحی به معنای واقعی مصداق بارز سهل و ممتنع بود چراکه فیلمنامه از دور راحت به نظر میرسید اما زمانی که درگیرش شدم، چه به لحاظ فرم و چه قصه با چالشهای پیشبینی نشدهای مواجه شدم. جا دارد به این نکته اشاره کنم که محمدرضا خردمندان، کارگردان این اثر در تمام مسیر به شدت منعطف و پذیرای هرگونه نظری بود و من فکر میکنم دقیقاً همین عامل موفقیت او در آینده خواهد شد. چالش بزرگ ما ساده انگاری در ابتدا و بعد سخت شدنش بود که به تبع آن برآورد مالی بالا رفت. «ناتورِ دشت» برای من به شدت پروژه پُرتجربهای بود.