واکنش یک تهیهکننده به فیلم «باغ کیانوش»
حامد جعفری در این متن که اختصاصا در اختیار ایسنا گذاشت، نوشت:
«باغی پربار، مثل باغ کیانوش
چندوقت پیش بعد از مدتها فرصتی شد تا با خانواده برویم سینما و فیلمی هم که قرار بود با هم ببنیم، فیلم «باغ کیانوش» از محصولات باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. با کمی تاخیر به سینما رسیدیم و با کمی تاخیر بیشتر فیلم شروع شد، لذا همگی کمی خسته شده بودیم، اما فیلم که تمام شد، بلافاصله پسرم پرسید: «بابا! دوباره کی میایم سینما فیلم رو ببینیم؟» و همین شد که انگیزه پیدا کردم تا دربارهی این فیلم چند خطی بنویسم.
همین ابتدا باید این را بگویم که معمولا به سختی میتوانم توصیههای مجازی در مورد فیلمها را بپذیرم، آن هم زمانی که قرار است همراه با خانواده فیلمی را تماشا کنیم. واقعیت این است که به تعاریف و نقدهای مثبت و منفی پیرامون فیلمها به راحتی نمیشود اعتماد کرد، چون به قدری بازار تبلیغاتیها و اینفلوئنسرها و خلاصه پول بگیرها زیاد شده که به سختی میشود یک نقد واقعی در مورد یک اثر پیدا کرد. تازه باید به اینها، فضای جمالوندی و کمالوندی نهادهای فرهنگی را هم اضافه کرد که به خاطر اثبات «ما از بقیه بهتریم» بعضا نکات و حرفهایی میزنند که پشتوانه درست و درمانی ندارد. روی همین حساب ممکن است بعضی از تعریفها یا تقبیحهایی که پیرامون یک فیلم مطرح میشود، صرفا بخاطر انتفاع مالی یا حب و بغضها باشد و یا ممکن است یک گروه یا نهاد فرهنگی بخواهد فیلمی را که دستگاه رقیبش ساخته را بکوبد یا بالعکس از یک فیلم تعریف کند چون برای همفکرها و همتیمیهای خودش هستند.
بعد از دیدن فیلم باغ کیانوش، به نظرم رسید که این فیلم (البته با چشم پوشی از برخی نکات که جلوتر خواهم گفت چرا از آنها چشم پوشی کردم)، یک «فیلم خوب» نوجوانانه محسوب میشود و به همین جهت، فارغ از همه جهتگیریهای خاص که گفتم، باید برای دیده شدنش تلاش کرد.
قبل از هر چیز همین ابتدا خوبه که «فیلم خوب» را از نظر خودم تعریف کنم.
«فیلم خوب» برای کودک و نوجوان، از نظر من چند شاخص اصلی و مهم دارد:
من فکر میکنم فیلم خوب، هم باید به لحاظ فرم بتواند مخاطب را با خودش همراه کند و هم قصه جذاب و باورپذیری داشته باشد و فکر میکنم باغ کیانوش در هر دو بخش تا حد قابل قبولی این طور بود؛ چون هم با یک قصه خیلی روان و ساده ماجرا رو پیش میبرد و هم به راحتی توانسته بود مخاطب را با خودش در فیلم همراه کند. ساخت فیلم هم به قاعده و در مسیر درستی جلو رفته بود، یعنی به نحوی بود که مخاطب دلش میخواست تا انتها فیلم را دنبال کند… حتی برای تست، من یکی دوبار از بچههام پرسیدم: “اگه خسته شدین، میخواین بریم؟” که هر بار گفتن: “نه!” پس به نظرم در این بخش هم باغ کیانوش موفق ظاهر شده… (هر چند یکی دو جا دخترم از دیدن خیالات بچهها در فیلم، اندکی ترسید. البته دخترم هنوز نوجوان نشده.)
از طرف دیگر اصل غافلگیری در فیلم، آن هم برای مخاطب کودک و نوجوان، شاخص مهمی برای خوب بودن یک فیلم است، در غیر اینصورت قصههای یکنواخت و قابل حدس و تکراری، نمیتوانند جذابیتی برای بچهها ایجاد کنند، ولی باغ کیانوش در این بخش هم خیلی خوب ظاهر شد، درست جایی که فکر میکردیم خیلی سرراست و ساده، قصه در حال تمام شدن است، با یک غافلگیری نسبتا به موقع، زمین بازی عوض شد و مخاطب فیلم را تا انتهای داستان با خودش همراه کرد.
اما یه نکته مهم دیگر که حتما باید به آن در کنار همهی نکات مثبت فیلم اشاره کنم و نکتهای که انگیزه بیشتری داد تا این متن را بنویسم، مخاطب هدف این فیلم بود. مخاطب هدفی که با چشم خودم دیدم که بارها در سینما خندید، گاهی بغض کرد و چشم از پرده برنداشت تا فیلم تمام شود و راضی از روی صندلی سینما بلند شد و پیش خودش فکر کرد، چرا فیلمهای نوجوانانه برای ما ساخته نمیشود؟!! نوجوانانی که در خود ژانر نحیف کودک و نوجوان هم، واقعا مظلوم محسوب میشوند و انگار اصلا قرار نیست کسی برای این گروه از مخاطبان، فیلمی بسازد، گویی برای نهادهای فرهنگی کشور هم ساختن برای قشری که نباید رهایشان کرد، سخت است؛ چون نه کودک هستند که با محتوای ساده بتوان مفاهیم ساده را به آنها منتقل کرد و نه بزرگسالند تا بشود هزار و یک معضل اجتماعی را با آنها به راحتی و بی پرده بیان کرد. فیلم برای نوجوان ساختن، هم بلد بودن میخواهد، هم صبر و حوصله میخواهد، هم دلسوزی میخواهد، هم پول میخواهد و هم تا حدی میدان داشتن و فرصت سعی و خطا؛ پس عجیب نیست اگر امروز ما زمین بزرگ فیلم سازی برای نوجوانهایمان را به رقب سرمایهدار، کاربلد و توانمند خارجی واگذار کردیم. (هر چند در مورد کودکان هم آن قدری کار نساختهایم که خیالمان راحت باشد، بازی دست خودمان است.)
البته حضور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در فرایند ساخت این فیلم هم به نظرم مهم است. به زعم من کانون، متولی حوزه کودک و نوجوان کشور است که مخاطبان زیادی هم دارد و بسیاری از کوچکسالان، کودکی و نوجوانیشان با برنامههای این کهننهاد کشور گذشته یا میگذرد. پس فارغ از تمام نقدهایی که میگوید «چرا کانون در این سالها کمتر به حوزه نوجوان پرداخته؟»، مایه مسرت و خوشحالی است که صدای فعال و پیشرو بودن کانون در زمینه رسالت خودش شنیده میشود.
طبیعتا باغ کیانوش هم مثل تمامی آثار کمیها و کاستیهایی دارد، اما سینمای نوجوان هنوز نهال نوپایی در سینمای ایران است که به تلاش، مراقبت، دلسوزی، صبر، بودجه و زمان بیشتری نیاز دارد تا بتواند پله پله کسب تجربه کند و به پختگی و توانمندی لازم برسد و تا رسیدن به آن روز، ما پدر و مادرها و حتی ما فیلمسازان باید صبوری کنیم و با حمایت از این گونه در سینما، باید به فروش و دیده شدن بیشترش کمک کنیم تا این سینما به دوران بلوغ خودش برسد و به سلامتی دوران رشد خودش را سپری کند. هر چند متاسفانه، به آرزویی بلندپروازانه شبیه است، اما امیدوارم در آینده شاهد آثار بیشتری برای بچهها یعنی کودکان و نوجوانان باشیم تا فرزندان این کشور برای دیدن آثار مناسب و متناسب با سن و ویژگیهایشان، مجبور باشند بین آثار روی پرده، دست به انتخاب بزنند. چرا که همه ما باور داریم که نوجوانان جستجوگر، جسور و پرسوال که با چالشهاش پرشمار دوره نوجوانیشان هم دست و پنجه نرم میکنند، لایق تماشای فیلمهای سینمایی مناسب و متناسب خودشان هستند. انشاءالله با همت همه ما و نهادهای مسئول و متولی آن روز دور نباشد.»
«باغ کیانوش» سه پروانه زرین بهترین فیلم و بهترین دستاورد فنی و هنری و جایزه بخش نوجوان را از سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان گرفته است.
شهرام حقیقتدوست، علیرضا آرا، با حضور عباس جمشیدی فر و همچنین مجید پتکی، مهدیه نساج، لادن ژافهوند و مهدی فریضه بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
این اثر که محصول مشترک باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و پخش آن را موسسه بهمن سبز برعهده دارد، با پشتوانهای از اقتباس، مخاطب خود را به دنیای سرشار از فانتزیهای ماجراجویانه و جسورانه چند نوجوان مهمان میکند؛ نوجوانانی که قرار است دنیای بزرگترها را نجات بدهند.
انتهای پیام