«کار و اندیشه» و تجربهای که در تاریخ ماند؛ قصه یک خانواده خواننده!
دریافت
1 MB
خبرگزاری مهر -گروه هنر؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در صد و چهل و ششمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ مجموعه عروسکی «ماجراهای کار و اندیشه» ویژه گروه سنی کودک و نوجوان رفتیم که در سالهای عجیب و غریب دهه شصت تبدیل به یکی از خاطره سازترین ملودیهایی شد که به نظر میآید هیچ وقت هم از ذهن شنیداری کودکان و نوجوانان دهه شصتی پاک نخواهد شد. ملودی که هم ترانه و هم موسیقی اش سبب شد یک مجموعه عروسکی آموزشی ویژه کودکان آن سالها که در کلیشهای ترین شکل ممکن نکات آموزشی را در ذهن دیداری ما ثبت میکرد، تبدیل به یکی از ماندگارترین آثار و محصولات فرهنگی آن روزهای تلویزیون شود.
مجموعه عروسکی «ماجراهای کار و اندیشه» یک برنامه عروسکی ویژه گروه سنی کودکان بود که در سال ۱۳۶۶ با همان حس و حال عجیب و غریب مربوط به آن سالها پیش روی مخاطبانی قرار گرفت که نسبت به نسل فعلی از تفاوتهای فاحشی برخوردار بودند و انگار چندین سال از آنچه زیست میکردند، بزرگتر بودند. یک اثر عروسکی به کارگردانی ابوالفضل رازانی نظام العلمایی که در کارنامه فعالیتهایش پروژههایی چون «ماه پیشونی»، «تهاجم»، «گشت و گذار»، «یک دست صدا ندارد»، «نفوذ» و فیلمهای مستند و کوتاه به چشم میخورد.
این مجموعه تلویزیونی ماجراهای دو برادر را روایت میکند که یکی اسمش «کار» و دیگری «اندیشه» است و با کمک هم مشکلات پیش آمده را حل میکنند. شرایطی که کل حال و احوال آن را میتوان در موسیقی تیتراژ این مجموعه که در روزهای جمعه پخش میشد، جستجو کرد و متوجه تاثیرش شد که چگونه یک موسیقی تیتراژ میتواند در نقش یک رسانه فراگیر آن روزها بلندگویی برای طرح مسائل آموزشی و پرورشی گروه سنی کودک و نوجوان به اقتضای فضای دوران خود باشد. مسیری که طی این سالها اگرچه دربرگیرنده آثار خوبی بوده اما به نسبت آنچه مخاطبان دهه شصت تلویزیون دیدهاند، کمتر شده و موضوعات آموزشی آن طور که باید در قالب آثار مرتبط با گروه کودک و نوجوان مورد توجه قرار نمیگیرد.
ابوالفضل رازانی چندی پیش در یکی گفتگوهایش درباره این مجموعه تلویزیونی گفته بود: من سال ۶۳ طرح این مجموعه را به تلویزیون دادم و آنها هم پذیرفتند و ما هم با تمام توان در زیر بمباران، کار را در استودیو آغاز کردیم. یادم است بعضی وقتها که هواپیماهای عراقی میآمدند، فرار میکردیم ولی باز دوباره سر صحنه برمیگشتیم. زمانی که این اثر ساخته شد به دلیل برخورداری از زبانی ساده و روان، مورد پسند عموم مردم قرار گرفت و دلیل این مسأله، سادگی موجود در بطن اثر بود. کارهای آن زمان روح و حس داشتند و این حس از مخاطبان یعنی کودکان گرفته میشد و ما فقط آن را پرورش میدادیم. بزرگترین خوشحالی من در زندگی این است که این مجموعه توانست بردی ملی پیدا کند.
وی در یکی دیگر از مصاحبههایش هم بیان کرده بود: من در تمام این سالها به کارهای متفاوتی که انجام دادم افتخار میکنم که بعضی از آنها برای مردم نوستالژیک شده است. آن روزها فقط عشق و علاقه بود که سبب انجام کار میشد ولی امروز با مرور آنها فکر میکنم دوست داشتم کارهای دیگری بسازم که آنها بهترین اثرم باشند. در واقع به نظرم هنوز بهترین کار خودم را نساختهام و فکر هم نمیکنم که دیگر فرصت ساخت آن پیش بیاید. با این حال با کارهایم اقناع شدهام، چون هر کاری را که توانستم تاکنون انجام دادهام.
اما طبیعتاً یکی از عناصری که در این زمینه توانست به شدت مورد توجه قرار گیرد، ملودی درنظر گرفته شده برای تیتراژ «ماجراهای کار و اندیشه» بود که به واسطه هوشمندی و آگاهی یکی از آهنگسازان پرکار آن روزگار به نام فرید شبخیز توانست رنگ و لعاب خوش نقشی به خود گرفته و فضای خاطره سازی را برای بینندگان این مجموعه طراحی کند. فرآیندی که موجب شد این مجموعه عروسکی ساده تبدیل به یکی از ماندگارترین آثار تلویزیونی حوزه کودک و نوجوان شود و تا امروز هم در ذهن شنیداری و دیداری این نسل از بینندگان تلویزیون جا خوش کند.
شاید دوبارهگویی درباره آنچه از موسیقی سریالها و مجموعههای تلویزیونی دهه شصت و هفتاد باقی مانده برای نسل امروزی جامعه ایرانی محلی از اعراب نداشته باشد اما برای نسلی که تلاش میکند با حفظ خاطرهها و نوستالژیهای این دهه که بسیاری از آنها دربرگیرنده مفاهیم عمیق انسانی و عاطفی با زبان موسیقی است، روزگار بگذراند جذاب خواهد بود. چارچوبی که در عین سادگی و بی خبری از آنچه در پیچیدگیهای تکنیکی امروز هنر موسیقی میبینیم به شکلی عجیب و غریب و ناخودآگاه در ذهن رسوب کرده و به نظر میآید اصلاً هم پاک شدنی نیست.
فرید شبخیز آهنگساز خاطره ساز بسیاری از موسیقی تیتراژهای دهه ۶۰ و ۷۰ مجموعههای تلویزیونی هم چندی پیش بود که در یکی از گفتگوهای رسانهای اش درباره مجموعه «ماجراهای کار و اندیشه» توضیح داده بود: ترانه «کار و اندیشه» خیلی زود سر زبانها افتاد و به عقیده من به علت سادگیاش این قدر محبوب شد. ملودی کار خیلی ساده بود و اوج و فرود زیادی نداشت. شعر برای بچهها سروده شده بود و در ذهنشان مینشست. اگر اشتباه نکنم سال ۶۳ بود که مهرداد ملک زاده، تهیه کننده «کار و اندیشه» از من خواست این ترانه را بسازم. مجموعه در استودیویی در خیابان شریعتی ساخته میشد.
اما یکی از نکات جالب توجه این موسیقی تیتراژ که در کمتر جایی حرفی از آن به میان آمده خوانش بخشهای با کلام کار بوده که فرید شبخیز درباره آن گفته بود: گروه خوانندگی این کار همسرم هلن داوودلو و نسیم میمباشی خواهرزادهام بودند. یکیشان به جای عروسک کار میخواند و دیگری به جای اندیشه. همسرم در آن زمان ۲۱ ساله بود و خواهرزادهام ۱۳ سال داشت. موسیقی این کار را با یک کیبورد کوچک زدم و تنظیم و ساخت ملودی هم توسط خودم انجام شد. همچنین ملودیاش را براساس شعری که قبلاً سروده شده بود، ساختم و ضبط ترانه هم دو روز طول کشید و در استودیویی در خیابان فلسطین ضبط شد. البته هرچند به ظاهر همه چیز خیلی ساده و جمع و جور اتفاق افتاد اما حاصل کار چنان درخشان بود که با هم بودن همیشگی کار و اندیشه تا دههها در ذهن مخاطب ایرانی ماندگار شد.
به هر ترتیب موسیقی تیتراژ مجموعه «ماجراهای کار و اندیشه» شاید نگوییم محبوب ترین اما بیتردید یکی از خاطره انگیزترین موسیقیهایی است که در زمان پخش خود انقلابی در حوزه ترانهها و ملودیهای کودکان دهه شصتی به پا کرد و موجب شد تا این قطعه موسیقایی به واسطه همت و تلاش و خوش فکری که در آن انجام گرفت، تبدیل به یکی از ماندگارترین موسیقی تیتراژهای مجموعهها و سریالهای تلویزیونی شود.