هنر > موسیقی و هنرهای تجسمی

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟


خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ حسین محجوبی در میان نقاشان طبیعت‌گرا و مدرن، جایگاه ویژه‌ای دارد. همان‌طور که از نقش و کیفیت آثار محجوبی بر می‌آید، او زمان زیادی برای نقاشی از طبیعت می‌گذارد و این موضوع در فرم و رنگ شاخ و برگ درختان تابلوهای او مشهود است. نگاه او به طبیعت، نگاهی همراه با آرامش، ایده‌آل و آرمان‌گرایانه است که بسیار به دل می‌نشیند. درخت‌های او نه تجلی صرف از طبیعت هستند و نه همچون نگارگری ایرانی فضایی فارغ از تونالیته دارند. اگر چه محجوبی در ترسیم این درخت‌ها و اسب‌هایش، به نگارگری سنتی ایران نظر دارد، با این حال ویژگی‌های منحصر به فردی در آثار او دیده می‌شوند که تأثیرپذیری از نگارگری را به برداشتی بسیار آزاد و سیال تقلیل می‌دهد. در واقع محجوبی نقاش همان طبیعت رویایی و بهشت موعودی است که جز خیال جایگاهی نمی‌توان برایش متصور شد. شاید به همین دلیل است که حسین محجوبی به نقاش بهشت مشهور است.

حسین محجوبی متولد ۱۳۰۹ در لاهیجان است و از نقاشان نوگرا و از جمله هنرمندان فعال موج نو نقاشی در ایران محسوب می‌شود که با مطالعه و عبور از شیوه نگارگری سنتی و روایت واقع‌گرایانه مکتب کمال‌الملکی، به بیانی منحصر به‌فرد و امروزی از بازنمایی طبیعت رسیده است. او همواره دلبستگی خاصی به محیط زادگاهش، گیلان دارد و فرم‌هایش به شکلی پالایش یافته در تداومی تاریخی در آثار او ساده شده‌اند. از این‌رو عناصری چون درخت و اسب همواره جلوه‌ای بارز در تابلوهای محجوبی یافته که ماهیتی تاریخی و اسطوره‌ای دارند. نقاشی‌های محجوبی صرفاً بازنمایی طبیعت نیستند و او چون یک نقاش مفهومی، به عناصری چون فضا، ریتم و حرکت اهمیت می‌دهد. ترکیب نور و رنگ در آثار حسین محجوبی، هویت اقلیمی را به تماشا می‌گذارد که در آن اثری از تلاطم طبیعت، سرما و خزان و … نمی‌بینید بلکه در آثارش طبیعت و اسب‌ها از سرزندگی بهار و رویش خبر می‌دهند.

۲ پسر و دختر حسین محجوبی، هر سه هنرمند هستند که یکی از پسرها، خارج از کشور و طراح گرافیک است و سعید و فرزانه محجوبی ایران هستند و در رشته نقاشی فعالیت می‌کنند. سعید محجوبی متولد ۱۳۴۴ تهران و دانش‌آموخته طراحی گرافیک است. او در انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران و مرکز توسعه هنرهای تجسمی معاصر عضویت دارد و از سال ۱۳۷۰ که نقاشی را به صورت حرفه‌ای آغار کرده تاکنون ۲ نمایشگاه انفرادی با عناوین «توازن ناموزون» و «اضطراب بی‌پایان» برپا و حدودا در ۴۰ نمایشگاه گروهی شرکت کرده است.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

برای گفتگو و تازه شدن دیدار با حسین و سعید محجوبی عصر تعطیل یکی از روزهای آلوده تهران به «خانه محجوبی» رفتیم. با گرمی از ما استقبال کردند و اتفاقاً استاد محجوبی در حال نقاشی کردن بود. او تعدادی از آثارش را نشان داد و همچنین تندیسی که علیرضا آسانلو به سفارش خانواده محجوبی ساخته نیز در سویی از آتلیه جلب توجه می‌کرد که سعید محجوبی، نسبت به ساخت این تندیس و اینکه چرا باید به سفارش خانواده، تندیسی از پدرش ساخته شود نه اینکه مسئولان و نهادهای دولتی برای این کار پیش‌قدم شوند، انتقاد کرد. در بخش دیگری از آتلیه حسین محجوبی، آثاری دیده می‌شود که او طی سال‌ها از هنرمندان دیگر خریداری کرده است. طبقه پایین آتلیه وی نیز آتلیه پسرش سعید محجوبی قرار دارد.

در ادامه مشروح گفتگو با حسین و سعید محجوبی را می‌خوانید.

* من قبلاً درباره پارک ساعی با شما گفتگویی داشتم اما حالا می‌خواهم کمی بیشتر درباره طراحی‌های این پارک و دیگر مکان‌هایی که شما طراحی معماری آنها را برعهده داشتید، صحبت کنم. در واقع می‌خواهم بدانم آیا شما همان‌طور که برای شکل‌گیری پارک ساعی نقش و طرح ارائه کردید، برای شکل‌گیری مکان‌های دیگر هم گام برداشتید؟

حسین محجوبی: طراحی و ساخت پارک ساعی تهران در سال ۱۳۴۲ و نظارت بر اجرای ساخت پارک‌های ملت، نیاوران، لاله، جمشیدیه، شفق و خزانه و همچنین اولین پارک‌های کویری ایران در سال‌های بعد را برعهده داشتم. در واقع، ما مسئول آرایش فضای سبز تهران بودیم. البته میدان آزادی را آقای حسین امانت که دوستم بود، طراحی کرد اما طراحی فضای سبز میدان آزادی تا فرودگاه به بعد، در حیطه مسئولیت‌های شرکتی بود که من در آن کار می‌کردم و آن را انجام دادم. من و آقای بهزادی اواخر دهه ۳۰، دفتر مهندسی پارک‌سازی داشتیم و فضاهای سبز شهر تهران را طراحی و اجرا می‌کردیم.

حسین محجوبی: دو عنصر اسب و درخت در کارهای من به وفور وجود دارد؛ این دو عنصر قربانی بزرگ انسان‌ها هستند و می بینیم درختان از بین رفته‌اند و به جای اسب‌ها هم ماشین استفاده می‌کنیم. آثار یک نقاش المان‌های ویژه آثار او را دارد و به همین دلیل است که کارهای هر نقاش را می‌توان بدون وجود امضا، تشخیص دادمن سال ها در طراحی معماری و شهرسازی تهران فعالیت کردم و سال ۱۳۳۶ دو طرح ۵ و ۲۵ ساله ارائه کرده بودم که طراحی و ساخت پارک ساعی یکی از این طرح ها بود. این طرح طوری تنظیم شده بود تا منابع طبیعی کمتر ضرر ببینند. البته من این وضعیت را پیش بینی کرده بودم که محیط زیست رو به نابودی می‌رود و ساختمان‌ها جایگزین درختان می شوند. ۵۵ سال پیش تابلویی کشیدم که آلودگی هوا و آسمان‌خراش‌ها را نشان می‌دهد و الان هم این وضعیت نابودی زمین در حال تحقق است.

* توجه به طبیعت و دغدغه‌های محیط زیستی شما در آثارتان موج می‌زند؛ همچنان که شما را با عناصری چون درختان بالنده، اسب‌های آزاد و یله در طبیعت و سقف‌های سفال‌پوش شمال می‌شناسند. چه شد که تصمیم گرفتید این سبک از نقاشی را برگزینید و در آثارتان از دو عنصر اسب و درخت بیش از هر المان دیگری استفاده کنید؟

در سال ۱۳۳۸ در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شدم که همان زمان معماری را هم گذرانده بودم. آن زمان همه سبک‌های نقاشی را انجام دادم و در سال ۱۳۳۵ و قبل از فارغ التحصیلی، جایزه اول نمایشگاه جمعی انجمن ایران و آمریکا را از آن خود کردم. حدود ۲۰ سال در تمامی سبک‌ها تجربه و جستجو کردم و بعد به جایی رسیدم که از آزار طبیعت توسط انسان‌ها آزرده خاطر شدم و این سبک را انتخاب کردم تا زیبایی‌های طبیعت و به ویژه دو عنصر حیات و انرژی را تصویر کنم. من به این نتیجه رسیدم همه عالم واقعاً زیباست و اگر همه نقاشان در کنار هم کار کنند، نمی‌توانند تابلویی مثل آن‌چه خدا آفریده تصویر کنند.

دو عنصر اسب و درخت در کارهای من به وفور وجود دارد؛ این دو عنصر قربانی بزرگ انسان‌ها هستند و می بینیم درختان از بین رفته‌اند و به جای اسب‌ها هم ماشین استفاده می‌کنیم. آثار یک نقاش المان‌های ویژه آثار او را دارد و به همین دلیل است که کارهای هر نقاش را می‌توان بدون وجود امضا، تشخیص داد.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

درخت و اسب بهترین موجودات کره زمین هستند. اسب نماد اصالت، نجابت و پاکی است و درخت همه خوبی‌ها را در خودش دارد و باعث می‌شود که زمین و همه موجودات نفس بکشند بنابراین من پیشنهاد کردم که بهشت زهرا (س) را به گونه‌ای طراحی کنند که بتوان درخت در آن کاشت. من در مقطعی فضای سبز بهشت زهرا (س) را مدیریت می‌کردم و اگر توجه کنید، قطعات اول آن مکان به گونه‌ای طراحی شده که باغچه میان ردیف‌های مختلف قبرها باشد. فضای سبز بزرگراه چمران، بزرگراه مدرس، استادیوم آزادی و اولین پارک‌های کویری ایران را نیز من طراحی و مدیریت اجرایی کردم.

* چه سالی بود که طرح پارک‌های کویری کشورمان توسط شما ترسیم شد؟

‌اواخر دهه ۴۰.

حسین محجوبی: هر هنرمندی که تجربه کافی در کارش داشته باشد، بالاخره پس از تجربیات بسیار می‌تواند نقش‌هایی را در آثارش داشته باشد که به نوعی به عنوان امضای او قلمداد شود* شما جزو هنرمندانی هستید که امضای ویژه خود را با وجود عناصری چون اسب و درخت و طبیعت در آثارتان دارید. لطفاً کمی درباره لزوم اینکه چرا هر هنرمند باید چنان آثارش را خلق کند که هر کسی آن آثار را می‌بیند، بدون رویت امضای هنرمند، بتواند آن اثر را از آثار هنرمندان دیگر تشخیص دهد، صحبت کنید.

مغز انسان، پدیده شگفت‌انگیزی است و از آغاز پیدایش آدمی تا به امروز چنان تغییر کرده که توانسته هزاران اختراع و اکتشاف را رقم بزند. هنرمندان شاخص دنیا سعی می‌کنند که همچون شاعران به ویژه حافظ، مولوی، سعدی و مولانا، امضای خودشان را به صورت نامحسوس زیر اثرشان بیندازند و فکر می‌کنم در ماندگاری اسم و اثرشان تاثیر خواهد داشت. هر هنرمندی که تجربه کافی در کارش داشته باشد، بالاخره پس از تجربیات بسیار می‌تواند نقش‌هایی را در آثارش داشته باشد که به نوعی به عنوان امضای او قلمداد شود.

* شما از ابتدای کار تا به امروز که یک سفر قهرمانی حدوداً هفتاد ساله را طی کردید. لطفاً به جوانان هنرمند بگویید چگونه می‌توانند این سفر را آغاز و مسیرش را طی کنند؟

خداوند هر کس و هر چیزی را برای انجام کاری ساخته است. هر فردی استعداد کاری را دارد البته افراد مجبور هستند که برای گذراندن زندگی شغلی را که شاید با استعدادشان هماهنگی نداشته باشد، انتخاب کنند اما عشق و علاقه سبب می‌شود انسان‌ها در کارشان پیشرفت کنند. جوانان باید استعداد کاری را که می‌خواهند انجام دهند، داشته باشند و مداومت کنند. کسی که استعداد و مداومت داشته باشد، مسیر خودش را پیدا می‌کند.

من از کودکی به نقاشی کردن علاقه داشتم و می‌خواستم زیبایی‌ها را به تصویر بکشم و در این زمینه نیز تلاش کرده‌ام و هنوز که هنوز است در حال نقاشی کردن هستم. آنچه مسلم است، استمرار در کار و تلاش زیاد است بنابراین تنها توصیه‌ام به جوانان کار، کار و کار است.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

* چه شد که نقاشی و معماری را با هم فرا گرفتید؟ پدرتان تا چه اندازه بر نقاش شدن شما، اثر گذاشت؟

پدرم خط خوبی داشت و آواز می‌خواند و وقتی می‌دید من به رشته‌ای عشق دارم، حمایتم می‌کرد. در سال ۱۳۳۲، در حال تحصیل نقاشی بودم که پدرم نامه‌ای را برایم نوشت که در آن با لحنی مهربانانه و دلسوزانه و پدرانه نوشته بود: «از اینکه وقتت را می‌گیرم، معذرت می‌خواهم. تو نقاشی را دوست داری و آن را تحصیل می‌کنی اما من می‌خواهم بگویم رشته دیگری را برای گذران زندگی انتخاب کنی چون از نقاشی پولی در نمی‌آید.»

حسین محجوبی: به دلیل نصیحت پدرم بود که همزمان معماری را نیز خواندم. هر رشته‌ای، گرایش‌های مختلف دارد و من تلاش کردم که با ترکیب معماری و نقاشی، طرح‌های معماری‌ام را از آن خودم کنمبه دلیل این نصیحت پدرم بود که همزمان معماری را نیز خواندم. هر رشته‌ای، گرایش‌های مختلف دارد و من تلاش کردم که با ترکیب معماری و نقاشی، طرح‌های معماری‌ام را از آن خودم کنم.

* استاد محجوبی، آیا در طول زندگی هنری‌تان، از هنرمند دیگری الهام گرفته‌اید؟

من معلم خطی به نام آقای مخمر داشتم و در ابتدا برای کشیدن آثارم از رنگ‌هایی که نقاشان ساختمانی از آنها استفاده می‌کنند، بهره می‌گرفتم. حبیب محمدی یکی از نقاشان شناخته شده زمان ما بود که من وقتی به رشت می‌رفتم، پشت شیشه مغازه او می‌ایستادم و به آثارش نگاه می‌کردم. او را پدر نقاشی مدرن گیلان و از نخستین نقاشان ایرانی می‌دانند که طبیعت و زندگی شهری در آثارش جلوه‌ای خاص پیدا کرده است. بهمن محصص و آیدین آغداشلو از شاگردان حبیب محمدی بودند.

* چرا بعد از تجربیات بسیار، به نقاشی از طبیعت پرداختید؟

نقاشی در خون من بود و هست. من می‌دانستم که انسان در حال نابود کردن طبیعت است و درک کرده‌ام که طبیعت، بسیار ارزشمند است، چراکه تمام زندگی در طبیعت منعکس شده است. بیش از چهار دهه است که با آثارم فریاد زده‌ام که این همه تخریب چرا؟ انسان تا چه زمانی می‌تواند این گونه ویرانگرانه با طبیعت روبه‌رو شود. متاسفانه جلوی ماشینیزم را نمی‌شود گرفت؛ دنیا دست آدم‌هایی است که دنبال جمع کردن مال و خراب کردن طبیعت هستند. در تابلوهای من از آلودگی‌های محیطی و محیط زیستی از جمله آلودگی هوا و صوتی و شهری خبری نیست.

انسان هرگز سیر نمی‌شود اما تنها موجودی است که خلاقیت دارد. من در نقاشی حرف دارم و مشکلات و دغدغه‌های انسانی را می‌گویم که اسیر زندگی مدرن شده است. انسانی که از طبیعت دور شده و تبدیل به عنصری تخریب‌گر شده است. فلسفه کارهای من، طبیعت پاک است که انسان در آن جایی ندارد.

* استاد محجوبی، آیا برای فراگیری نقاشی به مدرسه کمال‌الملک هم رفتید؟

بله. من یک جلسه به آن مدرسه رفتم.

* با کدام یک از هنرمندان نقاش یا معمار، هم‌دوره بوده‌اید؟

هوشنگ سیحون استاد معماری من بود که اتفاقاً نقاشی هم می‌کرد. همسر هوشنگ سیحون، معصومه سیحون همشهری من بود که متاسفانه فوت کرد. گالری سیحون را که الان هم کار می‌کند، پسرشان مدیریت می‌کند. هنرمندانی چون پرویز کلانتری و حسین امانت نیز هم‌دوره‌ای من بودند.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

* دیدگاه شما درباره هنرهای تجسمی کنونی کشورمان چیست؟

ایران، سرزمین عجیبی است و بچه‌های آن در اکثر رشته‌ها خوش درخشیده‌اند. اما خانم‌ها نقاشی‌های خیلی خوبی دارند و در اکثر کارهای آنها علاوه بر تکنیک، تفکر دیده می‌شود.

* یعنی شما معتقد هستند که کارهای زنان به نسبت گذشته، کیفیت بهتری دارد؟

در واقع می‌خواهم بگویم که اصولاً زن‌ها به دلیل آنکه احساس مادری و دلسوزی دارند و تفکر هم دارند، می‌توانند هنرمندان خوبی باشند. هر دختر و پسری که موفق است، مادر خوبی داشته و دارد.

* مردان چطور؟

مردان هم هنرمندان خوبی هستند البته همان‌طور که گفتم هر مرد هنرمند موفقی یک مادر و همسر خوب داشته است.

* آقای سعید محجوبی، با توجه به اینکه در خانواده‌ای هنرمند زیست کرده‌اید و پدرتان نقاش و معمار بزرگی است، از چه زمانی متوجه شدید که نقاشی را دوست دارید؟

سعید محجوبی: از بچگی. پسر بچه‌ها معمولاً اسباب‌بازی را دوست دارند اما ماژیک و مدادرنگی همیشه برای ما در اولویت بود.

من نزدیک به ۳۰ سال گرافیک کار کردم اما در سال‌های اخیر یعنی از حدود ۱۵ سال پیش تاکنون، دفتر گرافیک را بستم چون ترافیکش خیلی زیاد شده بود و سفارش‌ها کم بودند. من طراحی دکوراسیون هم کار می‌کردم اما الان فقط نقاشی می‌کنم.

* سبک شما با سبک نقاشی پدرتان خیلی متفاوت است، هرچند هر دو مفاهیم را به کار می‌گیرید اما شما چطور به سبک انتزاعی و مفهومی رسیدید؟

بله. من آثارم را در فضایی انتزاعی ترسیم می‌کنم البته آثار رئال محدودی هم دارم. در واقع میل داشتم که بیشتر آثار انتزاعی و آبستره را به تصویر بکشم. در واقع می‌خواهم که مخاطب را با خودم همراه کنم بنابراین بیشتر به سوژه‌های اجتماعی‌ای چون توازن ناموزون و اضطراب بی پایان می‌پردازم.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

سعید محجوبی: فکر می‌کنم که باید پالایشی جدی در بدنه هنرهای تجسمی صورت بگیرد تا از رخ دادن اتفاقات عجیب و غریب و برگزاری نمایشگاه‌های بدون محتوایی مانند نمایشگاه‌هایی که هر از چند گاهی برگزار می‌شود، جلوگیری شود.

* بنابراین در واقع درونیات و برونیات شما روی آثارتان تاثیر می‌گذارند؟ آیا زبان جهانی هم دارند؟

بله. آثار من کاملاً از درونیات و برونیات تاثیر می‌پذیرند و مخاطب متوجه این امر می‌شود. به همین دلیل است که دارای ویژگی‌هایی چون زبان جهانی است.

* نظرتان درباره هنرهای تجسمی امروز کشورمان چیست؟

تکنیک‌ها خیلی خوب هستند و کارهای خوب و شاخص زیادی از زیر دست هنرمندان بیرون می‌آیند البته آثار بی کیفیت هم دیده می‌شوند. در واقع من فکر می‌کنم جمعیت هنرمندان تجسمی کشورمان، بیشتر از حد نیاز است؛ البته این جمعیت، جامعه کوچکی را تشکیل داده‌اند اما تعداد آثار با کیفیت‌شان در حد و اندازه‌شان نیست.

فکر می‌کنم باید پالایشی جدی در بدنه هنرهای تجسمی صورت بگیرد تا از رخ دادن اتفاقات عجیب و غریب و برگزاری نمایشگاه‌های بدون محتوایی مانند نمایشگاه‌هایی که هر از چند گاهی برگزار می‌شود، جلوگیری شود.

* شما نمایشگاه نقاشی‌های مسعود کیمیایی را دیده‌اید؟ نمایشگاه او را هم در زمره نمایشگاه‌های بی‌کیفیت ارزیابی می‌کنید؟

خیر، من به نمایشگاه او نرفته‌ام و هرگز به چنین نمایشگاه‌هایی نخواهم رفت اما عکس‌هایش را دیده‌ام. معتقدم فردی که در یک رشته عملکرد موفقی دارد، نباید در رشته‌های دیگر فعالیت کند. اگر اینگونه باشد، من هم می‌توانم بگویم، می‌خواهم کارگردان شوم.

* شاید اگر چنین پیشنهادی را بدهید، سینماگران از پیشنهادتان استقبال کنند!

سعید محجوبی: بله اما به نظر من ارائه این پیشنهاد، کار اشتباهی است. وقتی یک هنرمند در رشته‌ای خاص دارای امضا است، چرا باید به سمت رشته هنری دیگری برود؟ به اعتقاد من امثال آقای کیمیایی با پروپاگاندا، در زمینه نقاشی فعالیت می‌کنند و نمایشگاه می‌گذارند. همه آثار آنها نیز به فروش می‌رود اما به راستی چرا کارهای نقاشی همچون من فروش نمی‌روند؟ چراکه او سلبریتی است و مردم کارهایش را خریداری می‌کنند.

حسین محجوبی: انسان شگفت‌انگیز است و هنر هم بازی است و اشکالی ندارد که هر کسی رشته‌های مختلف را تجربه کند اما وقتی هنر انسان‌ها در گذر زمان پالایش شود، آنهایی که ماندگارند، می‌مانند.حسین محجوبی: البته من معتقدم هر کسی در هر رشته‌ای که بخواهد می‌تواند فعالیت کند؛ اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد، در حافظه تاریخ خواهد ماند و مردم بعدها قضاوت خواهند کرد. انسان شگفت‌انگیز است و هنر هم بازی است و اشکالی ندارد که هر کسی رشته‌های مختلف را تجربه کند اما وقتی هنر انسان‌ها در گذر زمان پالایش شود، آنهایی که ماندگار هستند، می‌مانند.

* تابلوهای نقاشی مسعود کیمیایی در سطح تابلوهای برخی هنرمندان نقاش قیمت‌گذاری نشده بود و قیمت‌های بالایی نداشت. آیا در این مورد نظری دارید؟

سعید محجوبی: اگر این طور باشد که خیلی خوب است و جای تبریک دارد.

پای صحبت‌های نقاش بهشت؛ خواسته محجوبی‌ها برای پالایش جامعه هنر تجسمی چیست؟

* آقایان ایرج طهماسب و سیروس مقدم هم نمایشگاه نقاشی و طراحی گذاشتند. در مورد آنها هم چنین نظری دارید؟

سعید محجوبی: خیر، چراکه هر دوی آنها در رشته نقاشی تحصیل کردند و با تکنیک‌های این رشته هنری آشنا هستند بنابراین نمی‌توان نمایشگاه‌های آقایان مقدم و طهماسب را با نمایشگاه کیمیایی مقایسه کرد. هنر بازی است که ما از همین بازی پول درمی‌آوریم. پدر من الان بعد از ۷۰ سال کار کردن، ادعایی ندارد و کار خودش را هیچ می‌داند اما آیا آقای کیمیایی چنین نظری در مورد کار خودش دارد؟

اولین نمایشگاه پدر من در سال ۱۳۳۷ در باشگاه مهرگان برگزار شد. آن روزها تهران گالری نداشت. پدرم می‌گوید روی آن را نداشته که نمایشگاه بگذارد و با اصرار مهندس لطیف ابوالقاسمی که شریک کاری‌اش بود، این کار را انجام داده است. پدر من نقاشی خوانده و معماری هم بلد است. او بعد از نمایشگاه اولش، هر ۲ سال یک بار نمایشگاه می‌گذاشت که اکثر کارهایش قبل از افتتاح به فروش می‌رسید.

* با توجه به اینکه شما و بردار و خواهرتان هر سه هنرمند هستید و از کودکی نیز در خانه شاهد فعالیت‌های پدرتان بودید، سفر قهرمانی هنری شما از همان کودکی شروع شده است. شما اگر بخواهید به جوانان توصیه‌ای کنید، چه می‌گویید؟

من به جوانان می‌گویم «از کار فرسودن به از خانه نشستن و پوسیدن». جوانان باید کار کنند تا به موفقیت برسند. موفقیت شانسی به وجود نمی‌آید و با مداومت به وجود می‌آید.

* شما هم فکر می‌کنید که هنرمند باید حرفی برای گفتن داشته باشد؟

بله. هنرمند حتماً باید حرفی برای گفتن داشته باشد وگرنه فعالیت‌هایش چیزی بیشتر از یک سرگرمی نیست. البته هنرمندانی را دیده‌ام که حرفی برای گفتن ندارند.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا