واکنشهای مجازی به یک قتل؛ از کمپینهای غیررسمی تا سوءاستفادههای احساسی
محمد رحیمی در گفتوگو با ایسنا، درباره دلایل افزایش چشمگیر دنبال کنندگان صفحه الهه حسیننژاد در اینستاگرام پس از اعلام خبر فوت او، بیان کرد: پس از قتل الهه حسیننژاد، واکنشهای مردم در فضای مجازی به شدت متنوع و گاه آسیبزا بود. از یک سو، موج گستردهای از همدلی، تسلیت و اعتراض به خشونت علیه زنان شکل گرفت که نشاندهنده حساسیت اجتماعی نسبت به این موضوع است. اما از سوی دیگر، رفتارهای نامناسبی مانند سوءاستفادههای سیاسی، انتشار شایعات، ایجاد صفحات جعلی به نام خانواده مقتول و حتی تمسخر یا واکنشهای تند و هیجانی نیز مشاهده شد که به جای کمک به حل مسئله، موجب تشدید فضای تنش و سردرگمی در جامعه شد.
او افزود: این واکنشها نشان میدهد که فضای مجازی میتواند هم بستری برای همدلی و آگاهیبخشی و هم محلی برای گسترش خشونت کلامی، شایعهپراکنی و بهرهبرداریهای غیر اخلاقی باشد. به علاوه، فقدان سواد رسانهای و فرهنگسازی در استفاده مسئولانه از شبکههای اجتماعی باعث شده است که بسیاری از کاربران در مواجهه با چنین حوادثی، واکنشهای هیجانی و غیرسازنده نشان دهند که در نهایت به آسیبهای روانی و اجتماعی دامن میزند.
واکنشهای مجازی به قتل الهه محصول چه عواملی است؟
رحیمی ادامه داد: به تعبیر بوردیو، فضای مجازی به عنوان یک «میدان اجتماعی» جدید، ساختارها و قواعد خاص خود را دارد که رفتارها و واکنشهای کاربران را شکل میدهد. این فضا همزمان امکان برقراری ارتباطات گسترده و سریع را فراهم میکند و هم زمینهساز گسترش رفتارهای هیجانی، شایعهپراکنی و سوءاستفادههای نمادین میشود. برای درک کامل واکنشهای اجتماعی در چنین موقعیتهایی، باید به رابطه بین ساختارهای اجتماعی، قدرت نمادین و رفتارهای فردی توجه کرد؛ به این معنا که واکنشهای مردم در فضای مجازی نه صرفاً نتیجه احساسات فردی، بلکه محصول تعامل پیچیدهای از عوامل اجتماعی و فرهنگی است که در قالب سرمایههای نمادین و میدانهای اجتماعی بروز میکند. هابرماس نیز در نظریه کنش ارتباطی بیان میکند که فضای مجازی به دلیل فقدان نظارت و قواعد عقلانی گفتوگو، اغلب به جای یک «حوزه عمومی» عقلانی، محلی برای بروز احساسات و هیجانات غیرکنترلی میشود که منجر به واکنشهای تکانشی میشود.
او اظهار کرد: بنده معتقدم رفتار مردم در فضای مجازی در مواجهه با قتل الهه حسیننژاد، نیازمند آسیبشناسی دقیق است، زیرا این واکنشها همزمان حامل ابعاد مثبت و منفی هستند. از یک سو، همبستگی اجتماعی و ابراز همدلی گسترده، نشاندهنده حساسیت و دغدغه عمومی نسبت به مسئله خشونت علیه زنان است، اما از سوی دیگر، هیجانزدگی و انتشار گسترده تصاویر و جزئیات پرونده، به عادیسازی خشونت و ایجاد آسیبهای روانی ثانویه منجر میشود. همچنین، سوءاستفادههای سیاسی و شایعهپراکنی، همراه با انتشار اطلاعات نادرست و تحریف روایتها، فضای مجازی را به بستری برای تشدید تنشهای اجتماعی و تضعیف روند دادرسی تبدیل کرده است.
رحیمی این وضعیت را ناشی از فقدان سواد رسانهای کافی در میان کاربران، نبود نظارت مؤثر بر محتوای منتشرشده و عدم وجود پروتکلهای اخلاقی برای پوشش رسانهای جرایم دانسته و تاکید میکند: بنابراین، برای کاهش اثرات مخرب چنین واکنشهایی، ضروری است آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و راستیآزمایی محتوا در سطح عمومی گسترش یابد تا مدیریت بهتری بر بحرانهای پساجرم در فضای مجازی صورت گیرد.
آثار منفی تشکیل کمپینهای جمعآوری دیه قاتل
او همچنین درباره تشکیل کمپینهای غیر رسمی برای جمعآوری دیه به منظور اعدام قاتل، گفت: این امر پدیدهای است که از منظر اجتماعی و حقوقی نیازمند تحلیل دقیق است. این کمپینها عمدتاً بر پایه هیجانات و احساسات عمومی شکل میگیرند و اغلب بدون اطلاع کامل از روند قضایی و حقوقی پرونده، فشارهای غیرمنطقی را بر خانواده مقتول و نهادهای قضایی وارد میکنند. در این زمینه، خانواده مقتول رسماً اعلام کردهاند که هیچ صفحه یا حساب کاربری رسمی برای جمعآوری کمک مالی ندارند و بسیاری از این کمپینها ماهیتی جعلی و کلاهبردارانه دارند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از منظر حقوقی نیز، بر اساس ماده ۴۲۸ قانون مجازات اسلامی، در مواردی که جنایت نظم و امنیت عمومی را تهدید کند و احساسات عمومی جریحهدار شود، اجرای قصاص مصلحت دارد و در صورت عدم توانایی اولیای دم در پرداخت مابهتفاوت دیه، این مبلغ میتواند از بیتالمال تأمین شود؛ بنابراین خانواده مقتول ملزم به پرداخت دیه برای اجرای قصاص نیستند. این واقعیتها نشان میدهد که کمپینهای جمعآوری دیه نه تنها از لحاظ قانونی بیاساس هستند، بلکه میتوانند زمینه سوءاستفاده و کلاهبرداری را فراهم آورند و موجب ایجاد سردرگمی و تشویش در افکار عمومی شوند. در نهایت، این پدیده نمایانگر تأثیر هیجانات جمعی و ضعف سواد حقوقی در فضای مجازی است که ضرورت افزایش آگاهیهای حقوقی و رسانهای در جامعه را برجسته میسازد.
کمپینهای غیررسمی؛ بازتابی از بحران شکاف میان جامعه و نهادهای رسمی
او افزود: از سوی دیگر این پدیده، علاوه بر بازتاب هیجانات جمعی و احساسات عمیق اجتماعی، نشاندهنده ضعف ساختاری در نهادهای رسمی قضایی و اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد نهادی است. این رفتارها ناشی از بیاعتمادی به سازوکارهای رسمی و فقدان شفافیت در فرآیندهای قانونی است که افراد را به سمت اقدامات غیررسمی و گاه غیرقانونی سوق میدهد. از منظر جامعهشناسی، تشکیل کمپینهای غیررسمی برای جمعآوری دیه را میتوان به عنوان بازتابی از بحران اعتماد اجتماعی و شکاف میان جامعه و نهادهای رسمی تحلیل کرد. این کمپینها بازتابی از ضعف نهادهای رسمی و قانونی در جلب اعتماد عمومیاند؛ وقتی مردم به سازوکارهای رسمی اعتماد نداشته باشند، به اقدامات خودجوش و غیررسمی روی میآورند که اغلب فاقد شفافیت و نظارت است. این پدیده نشاندهنده ضعف سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی مردم به کارکردهای قانونی و قضایی است که باعث میشود افراد به جای اتکا به سازوکارهای رسمی، به اقدامات خودجوش و غیررسمی روی آورند. در واقع کمپینهای جمعآوری دیه غیررسمی را میتوان واکنشی به نابرابریهای اجتماعی، ضعف نهادهای رسمی و احساس محرومیت هنجاری دانست که موجب میشود افراد برای جبران ناکامیها و ناامنیهای خود، به ابزارهای جایگزین و غیررسمی متوسل شوند.
آیسان اسلامی کجای ماجراست؟
او همچنین با اشاره به ورود افرادی مثل «آیسان اسلامی» به عنوان یک چهره اینستاگرامی به ماجرا، بیان کرد: از منظر آسیبشناسی اجتماعی، ورود افرادی مانند آیسان اسلامی به پرونده قتل الهه حسیننژاد، بازتابی از ضعف ساختاری نهادهای رسمی در پاسخگویی به مطالبات عمومی است؛ هنگامی که مردم احساس میکنند نهادهای رسمی قادر به تأمین عدالت و امنیت نیستند، به بازیگران غیررسمی و چهرههای محبوب فضای مجازی روی میآورند تا صدای خود را به گوش مسئولان برسانند.
رحیمی ادامه داد: این روند، از یک سو میتواند به افزایش آگاهی اجتماعی و فشار برای اصلاحات منجر شود، اما از سوی دیگر، ورود هیجانی و گاه غیرکارشناسانه سلبریتیها به مسائل پیچیده حقوقی و اجتماعی، ممکن است باعث تشدید تنشها، قطبی شدن جامعه و پراکندگی گفتمانهای اجتماعی شود. از منظر جامعهشناسی، این رفتارها بازتاب ضعف سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی به ساختارهای قانونی و قضایی است که افراد را به سوی بازیگران غیررسمی و چهرههای سلبریتی سوق میدهد. این کنشها، اگرچه ممکن است به افزایش حساسیت عمومی و فشار بر نهادها کمک کنند، در عین حال به دلیل ضعف در سازماندهی میتوانند زمینهساز آسیبهای جدی شوند؛ از جمله تشدید هیجانهای جمعی و گسترش خشونت نمادین که به جای تمرکز بر ریشههای ساختاری آسیبها، موجب هرج و مرج و سردرگمی جامعه میشوند و تهدیدی جدی برای ثبات و نظم اجتماعی به شمار میرود.
قطببندی جامعه با واکنشهای احساسی
او در پایان تاکید کرد: علاوه بر این، برخی سلبریتیها و گروههای اپوزیسیون با واکنشهای احساسی و سیاسی، فضای گفتگو را به سمت قطببندی و تعارض سوق دادهاند که میتواند به تضعیف انسجام اجتماعی و افزایش بیاعتمادی میان گروههای مختلف بینجامد. همچنین سوءاستفادههای تبلیغاتی و سیاسی از این حادثه توسط برخی افراد و نهادها، موجب التهاب فضای عمومی و کاهش تمرکز بر ریشهیابی واقعی مشکلات اجتماعی مانند خشونت و فقدان قوانین حمایتی مؤثر برای حمایت از زنان و امنیت اجتماعی، شده است. در مجموع، ورود سلبریتیها به این پرونده اگرچه توجه جامعه را به موضوع مهمی جلب کرده، اما بدون مدیریت دقیق، میتواند به تشدید آسیبهای اجتماعی، افزایش خشونت کلامی و تضعیف فضای گفتگو و همبستگی اجتماعی منجر شود.
انتهای پیام