نقد فیلمتئاتر «گود»؛ وقتی فقدان عشق و انسانیت موجب جنایت میشود
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، سیوسومین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳، به نمایش فیلم تئاتر «گود» (۲۰۲۳) به کارگردانی دومینیک کوک اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و محمودرضا حبیبی (منتقد تئاتر) برگزار شد.
پروفسور جان هالدر مرد خوبی است. اما مردان خوب هم باید برای زندهماندن، خود را با شرایط موجود وفق دهند. در حالی که جهان با جنگ جهانی دوم روبهرو است، استاد باهوش دوست آلمانی خود را درگیر جنبشی میبیند که عواقب غیرقابل تصوری دارد …
محمودرضا حبیبی در این نشست گفت: در مانیفستی که جان هالدر، شخصیت اصلی نمایش دارد، ۲ نکته مهم وجود دارد که عصاره این نمایش نیز به شمار میآید. بخش اول همان بحث مهمی بوده که در فلسفه وجود دارد و با عنوان نسبیت در ماهیت شناخته میشود. اینکه آیا انسان در ماهیت خود، خیر و شر را شناخته است؟ آیا ادیان و اساطیر این موضوع را برای او تعریف کردهاند یا اینکه عقل این را به او میگوید؟ اگزیستانسیالیسم میگوید که همه این موارد، دارای یک حالت نسبیگرایی هستند. بنابراین اگر یک نفر مانند هیتلر میگوید، چون دین یهود این موارد را گفته، اشتباه است و حال، من درست و غلط را مشخص میکنم، اتفاقی است که در واقعیتهای سیاسی رخ میدهد.
وی افزود: بنابراین اگر ما قدرت را به سیاستمداران و دولت دادیم تا آنها با عینیت و عینیگرایی در دیدگاه آبجکتیو خود به همهچیز نگاه و خیر و شر را تعریف کنند، پس این قدرت قانون را هم باید بپذیریم. هر چیزی را که قانون به عنوان خیر و خوب به ما گفته، درست بوده و هرچیز که به عنوان شر گفته، نادرست است.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: نکته دیگری که در این اثر به آن اشاره میشود، قدرتی است که به ساختار دولت به عنوان یک ساختار عینی و قانونگذار اعطا میشود و بحث ماکیاولیسم در دولت را مطرح میکند. در واقع چون دولت خیر و شر را تشخیص میدهد و مردم این قدرت را ندارند و همهچیز نسبی بوده و خوب و بد ماهیت نسبی دارند؛ باید بپذیریم که این دولت با قدرتی که دارد هدف خود را توجیه میکند. همان جمله معروف ماکیاولی که میگوید هدف وسیله را توجیه میکند. همان کاری که دکتر جان هالدر که یک رماننویس است، انجام میدهد.
حبیبی در ادامه گفت: در کل نمایشنامه «گود» برگشت انسان از بالاترین مقام انسانی در مرحله اخلاق و رفتار، به پایینترین حد و رسیدن به نهاد و غریزه حیوانی را در دو خط موازی اما خلاف جهت یکدیگر نشان میدهد. دکتر جان هالدر اگرچه احساس میکند از جایگاهی که در ادبیات، هنر و موسیقی دارد در حال طی کردن پلههای ترقی است، اما در آن پلکانی که بالا میرود، از جای دیگر پایین میآید. چون در حال افول از جایگاه مقام انسانی خود است. او به درجهای میرسد که فقط نهاد و غریزه خود را میبیند. او برای رسیدن به جایی که احساس کند هدفی دارد، تنها شهوتهای درونی خود را میبیند.
وی در پایان یادآور شد: همه این موارد از بیهدفی در درون و روان این شخصیت بود. چون هیچ چیزی به نام عشق وجود نداشت. تمی را که در مورد این نمایشنامه میتوان به آن اشاره کرد، تم عشق و انسانیت است. عشق و انسانیتی که اگر در وجود انسانها نباشد، میتواند آنها را به هر سمت و سویی ببرد و به هر قدرتی برساند. در واقع آنها را به جایی میرساند که با استفاده از عقل و علم خودشان، کشتاری را توجیه کنند که برخلاف انسانیت است.