قطع اینترنت بینالملل؛ راهبردی برای جنگ ترکیبی و حفاظت از امنیت ملی
به گزارش خبرنگار مهر؛ در میانه نبرد فراگیر نظامی، اطلاعاتی و سایبری میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اشغالگر قدس، دولت ایران تصمیم به اعمال محدودیتهای هدفمند و موقت بر اینترنت بینالملل گرفت؛ اقدامی که در نگاه نخست شاید صرفاً بهعنوان یک تصمیم فنی یا ارتباطاتی تلقی شود اما در حقیقت، در بطن خود واجد منطقی راهبردی و امنیتی عمیقی است. این تصمیم، در شرایطی اتخاذ شده که دشمن صهیونیستی در پی آن است تا از هرگونه خلأ در سامانههای ارتباطی برای نفوذ اطلاعاتی، اجرای عملیات روانی، هدایت حملات سایبری و بهویژه هدایت تجهیزات تهاجمی خود بهره گیرد.
در چنین فضایی که مرزهای نبرد به عرصه دیجیتال و زیرساختهای اطلاعاتی نیز گسترش یافته، حفظ حاکمیت ملی در فضای سایبری نهتنها مکملی برای دفاع نظامی، بلکه پیشنیاز حفاظت از عمق استراتژیک کشور در برابر تهدیدات چندوجهی تلقی میشود. از همین رو، بررسی این تصمیم باید فراتر از ظاهر ارتباطی آن، در بستر دکترین جنگ ترکیبی و ملاحظات راهبردی دفاع ملی مورد تحلیل قرار گیرد.
نقش اینترنت در زیرساخت عملیات دشمن
گزارشهای نهادهای امنیتی و منابع مطلع نشان میدهد که رژیم صهیونیستی، در طراحی و اجرای حملات تروریستی و عملیات سایبری علیه ایران، بهصورت گستردهای از زیرساختهای ارتباطی جهانی بهره میگیرد؛ بهویژه از طریق سیمکارتهایی که قابلیت اتصال به اینترنت بینالملل دارند. این ارتباط، امکان تبادل دادههای بلادرنگ، هدایت از راه دور تجهیزات تهاجمی و هماهنگی دقیق میان عوامل میدانی و اتاقهای فرماندهی در خارج از مرزها را برای دشمن فراهم میسازد.
یکی از مهمترین ابزارهای مورد استفاده در این عملیات، پهپادها و ریزپرندههایی هستند که به کمک فناوریهای مبتنی بر اینترنت و اپلیکیشنهای هدایتپذیر خارجی، امکان اجرای عملیات دقیق و هدفگذاری پویا را بهدست میآورند. این ابزارها اغلب از طریق بسترهای باز و رمزنگاریشده نظیر سرورهای خارجی، دادههای تصویری و موقعیتها را دریافت کرده و با هماهنگی بلادرنگ با منابع اطلاعاتی، اهداف مشخصی را مورد اصابت قرار میدهند.
بهدلیل همین وابستگی شدید به اینترنت بینالملل، قطع یا محدودسازی این بستر ارتباطی، مطابق با ارزیابیهای میدانی و گزارشهای فنی، منجر به اختلال شدید در سامانههای هدایت، هدفگیری و اجرای مأموریت این تجهیزات شده و در موارد متعددی، موجب زمینگیر شدن کامل آنها گردیده است. چنین تحولاتی بیانگر آن است که تصمیم به قطع اینترنت جهانی، نه یک واکنش احساسی، بلکه اقدامی محاسبهشده در راستای زمینگیر کردن ماشین جنگی فناوریمحور دشمن بوده است.
پیامرسانهای رمزنگاریشده و تهدیدات شناختی
علاوه بر موارد ذکر شده، پلتفرمهایی چون واتساپ و تلگرام بهدلیل بهرهگیری از فناوری رمزنگاری دوسویه (End-to-End Encryption) و عدم امکان نظارت و مدیریت بومی بر محتوای در گردش، به بسترهایی بالقوه برای نفوذ اطلاعاتی، انتقال دادههای حساس، هدایت عملیات خرابکارانه و هماهنگی میان عوامل میدانی دشمن تبدیل شدهاند. همچنین در شرایطی که بخشی از جنگ ترکیبی رژیم صهیونیستی متکی بر اشباع فضای مجازی از اخبار جعلی، سازماندهی عملیات روانی و همچنین اختلال در سامانههای تصمیمگیری میدانی کشور است، دسترسی آزاد به این پلتفرمها عملاً کارکردی فراتر از یک ابزار ارتباطی پیدا میکند.
در این چارچوب، میتوان نتیجه گرفت که محدودسازی دسترسی به این بسترها، صرفاً اقدامی فنی یا ناشی از دغدغههای معمول ارتباطاتی نیست، بلکه بخشی از پاسخ فعال جمهوری اسلامی ایران در میدان جنگ شناختی و سایبری به شمار میآید. این بسترها که در بسیاری از موارد بهدلیل زیرساخت خارجی خود شناسایی منشأ تهدید یا بازیابی دادهها را غیرممکن میسازند، در میدان نبرد امروز به ابزاری خطرناک برای تضعیف امنیت روانی جامعه و اخلال در نظم و فرماندهی دفاعی تبدیل شدهاند. از همین روی، محدودسازی دسترسی به اینترنت بین الملل در شرایط کنونی نهتنها یک ضرورت فنی، بلکه اولویتی راهبردی در دفاع از حاکمیت سایبری کشور محسوب میشود؛ آنهم در نبردی که مرز میان میدان جنگ و ابزار ارتباطات شخصی بهکلی محو و درهمتنیده شده است.
تهدیدات سایبری علیه زیرساختهای حیاتی
افزایش حملات بدافزاری و سایبری به سامانههای حساس و راهبردی کشور، از جمله سامانههای پدافند هوایی، شبکههای توزیع و انتقال برق، تأسیسات پالایشگاهی و زیرساختهای مخابراتی، با دورههایی از دسترسی کامل به اینترنت بینالملل همزمان بوده است. بررسیهای دقیق نهادهای تخصصی نشان میدهد که بسیاری از این حملات با استفاده از درگاههای ارتباطی باز، بهویژه از طریق بدافزارهای بارگذاری شده در سرورهای خارجی، طراحی و اجرا شدهاند.
بر پایه دادههای نهادهای معتبر بینالمللی نظیر «NetBlocks»، پس از آغاز محدودسازی دسترسی به اینترنت بینالملل، ترافیک دادههای خروجی ایران بهشکل محسوسی کاهش یافته و همین امر منجر به قطع زنجیره انتقال اطلاعات بلادرنگ به بیرون از کشور شده است. این موضوع نهتنها دسترسی مهاجمان به دادههای عملیاتی حیاتی را دشوار ساخته، بلکه مسیر ارتباطی بدافزارهایی که پیشتر در سیستمها نفوذ کرده بودند را نیز به شکل مؤثری مسدود نموده است. به همین ترتیب، کاهش سطح نفوذپذیری زیرساختهای حیاتی کشور را باید از جمله نتایج مستقیم این سیاست محدودسازی تلقی کرد؛ سیاستی که گرچه موقتی است، اما در شرایط جنگ سایبری و اطلاعاتی تمامعیار، نقش یک سپر دفاعی دیجیتال را ایفا میکند.
تأثیر محدودسازی اینترنت بر عملیات تروریستی
مطابق گزارشهای میدانی، در دورههایی که دسترسی به اینترنت جهانی بهصورت سراسری قطع یا بهشدت محدود شده، شمار عملیات تروریستی در کشور تا بیش از ۸۵ درصد کاهش یافته است. این آمار که بر پایه پایشهای میدانی، تحلیلهای زمانی و دادههای منابع امنیتی بهدست آمده، حاکی از آن است که بسیاری از گروههای تروریستی و شبکههای خرابکار وابسته به رژیم صهیونیستی، برای هماهنگی، هدایت، پشتیبانی و اجرای مأموریتهای خود، متکی بر بستر اینترنت جهانی و سامانههای ارتباطی باز بودهاند.
در واقع، این گروهها از ابزارهایی چون سیمکارتهای متصل به اینترنت، اپلیکیشنهای پیامرسان خارجی و سامانههای موقعیتیاب آنلاین برای تعیین زمان، مکان و جزئیات عملیات خود بهره میبردهاند؛ بنابراین، قطع این بسترها بهمثابه بستن مسیر حیاتی تدارکات اطلاعاتی و عملیاتی آنان عمل کرده و بهصورت مستقیم در کاهش توان عملیاتی رژیم صهیونیستی مؤثر بوده است. چنین کاهشی نهتنها معنادار، بلکه از نظر امنیتی واجد ارزش راهبردی بالا بوده و بیانگر وابستگی کامل دشمن به بسترهای فناورانه خارجی است.
از همین روی، سیاست محدودسازی دسترسی به اینترنت بینالملل را نمیتوان صرفاً اقدامی نمایشی یا واکنشی در برابر تهدیدات تلقی کرد؛ بلکه باید آن را بهمثابه بخشی از یک راهبرد جامع ضدتروریسم و ضدجاسوسی فناوریمحور دانست. این راهبرد بر پیشدستی در قطع مسیرهای ارتباطی دشمن، کاهش سطح تحرکات خرابکارانه، و بازگرداندن ابتکار امنیتی به ساختار دفاعی کشور استوار است؛ تصمیمی که در بستر نبرد چندلایه سایبری، اطلاعاتی و نظامی، جایگاهی کلیدی و اثربخش دارد.
ضرورت اقناع عمومی و شفافسازی تصمیمات امنیتی
بیگمان، اتخاذ تصمیماتی با پیامدهای گسترده در سطح ارتباطات عمومی، همچون قطع یا محدودسازی اینترنت بینالملل، نیازمند اقناع افکار عمومی، شفافسازی مستمر و ارتباط فعال با جامعه است. بیاطلاعی یا ابهام در دلایل اتخاذ این تصمیمات میتواند به افزایش نارضایتی، شکلگیری شایعات و تضعیف انسجام اجتماعی در شرایط حساس منجر شود. بنابراین، بسیاری از کارشناسان معتقدند که دولت موظف است با ارائه گزارشهای دقیق، مستند و قابلاعتماد درباره ماهیت و سطح تهدیدات سایبری، اطلاعاتی و عملیاتی موجود، افکار عمومی را نسبت به ضرورت این اقدامات قانع و همدل سازد.
این شفافسازی نهتنها یک مسئولیت ارتباطی، بلکه بخشی از فرآیند تأمین امنیت ملی است که با ایجاد اعتماد عمومی، زمینه مشارکت فعال مردم در مقابله با جنگ ترکیبی دشمن را فراهم میکند. همچنین، باید تأکید شود که در شرایط یک جنگ واقعی که در آن پهپادها، اطلاعات هدف را از گوشیهای هوشمند استخراج میکنند، اولویت اصلی حاکمیت، حفظ جان انسانها، ثبات داخلی و ممانعت از نفوذ اطلاعاتی و خرابکارانه دشمن است. در چنین وضعیتی، حتی اگر برخی محدودیتها با دشواریهایی همراه باشد، حفظ امنیت ملی و حراست از زیرساختهای حیاتی کشور در برابر تهدیدات فناورانه و سایبری، ضرورتی بیبدیل و غیرقابل تعویق است.
محدودسازی اینترنت بینالملل؛ تدبیری سخت، اما ضروری
در نهایت، به نظر میرسد که قطع اینترنت بینالملل در ایران، تصمیمی واکنشی یا انفعالی نیست؛ بلکه بخشی از طراحی دفاعی جامع کشور برای بازپسگیری ابتکار عمل در میدان اطلاعاتی و سایبری از دشمن متجاوز محسوب میشود. این تصمیم در متن یک نبرد چندوجهی اتخاذ شده است؛ نبردی که در آن ابزارهای ارتباطی، بهویژه تلفنهای هوشمند، نهتنها نقش واسطه برای تبادل داده دارند، بلکه خود به میدانی بالقوه برای شناسایی، هدفگیری، هدایت و نفوذ دشمن تبدیل شدهاند.
در جهانی که پهپادهای مسلح با استفاده از بستر ارتباطی اینترنت و نرمافزارهای پیامرسان رمزنگاریشده هدایت میشوند، دیگر نمیتوان میدان جنگ را صرفاً محدود به مرزهای فیزیکی یا نظامی دانست. جبههای نامرئی در دل زندگی روزمره شهروندان گشوده شده که در آن، هر داده، هر مکان و هر تماس ممکن است به ابزاری برای عملیات خصمانه تبدیل شود.
در چنین شرایطی، اتخاذ تدابیر امنیتی مانند قطع یا محدودسازی دسترسی به اینترنت جهانی، گرچه دشوار و پرفشار است، اما در ذات خود اقدامی راهبردی و گریزناپذیر تلقی میشود. این تصمیم در واقع نوعی بازآرایی موقت فضای ارتباطی کشور بهمنظور مهار تهدیداتی است که از درون همین فضا برخاستهاند و مستقیماً حاکمیت، امنیت جمعی و بقای زیرساختهای حیاتی کشور را نشانه رفتهاند.