سیزدهمین جشنواره مد و لباس در قامتی بسیار کوتاه برگزار شد
به گزارش خبرنگار مهر، صدیقه غریبی کارشناس مسائل اجتماعی، فرهنگی و رسانه یادداشت اختصاصی را با عنوان «از مدعیان رسالت تا شکوه هنرمندان؛ از آسمان تیره تا شکوه ایرانشهر» در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
این روزها شاهد دو رویداد مهم در زیستبوم هنر_صنعت مد و لباس کشور هستیم. رویدادهایی که هر یک داعیه هنرهای اصیل ایرانی را دارند.
یکی در آسمان پرحادثه با عنوان سیزدهمین جشنواره مد و لباس فجر با دبیری دکتر محسن گرجی در قالب رویدادی ملی و دیگری در خانه هنرمندان، نمایشگاه تخصصی طراحی صحنه، لباس و آکسسوار نمایشهای موزیکال «هفتخان اسفندیار» و «نبرد رستم و سهراب» با طراحی سهیل دانشاشراقی.
یکی گرفتار حاشیه نابخردیها و دیگری در اوج کمال، این یکی سرشار از نقدها در اجرا، آثار و طراحی، دیگری استوار ایستاده بر فراز طرحهای دلانگیزی و بیمثال وطن.
برگزاری اولی نه از سر ذوق بل رفع تکلیفی است که تلاش میکند همه نقصهای خود را با مانور دوربینهای متعدد خود بپوشاند، دومی اما در خانه هنرمندان ایران و در سکوت خبری، علاقه و عشق مسئولان برگزاریاش را فریاد میزند و پوششها و طراحیهای ارائه شده در این نمایشگاه، نشانههایی از ارزشهای فرهنگی و ملی ما هستند. این نمایشگاه نهتنها در خدمت هنر و زیباییشناسی است، بلکه به تبیین مفاهیمی چون ملیگرایی و حفظ هویت ایرانی میپردازد.
در حالی که جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر به لطف وجود مدعیانی بیتجربه و پرمدعا، یکهتاز بازیها و نقابها شد و معتبرترین رویداد مد و لباس کشور را در قامتی بسیار کوتاهتر از آنچه به لطف سالها تلاش و فداکاری جماعتی دانا و پاک بالنده شده بود را به نمایش گذاشت، دیگری در سکوت رسانهای، هنر و فرهنگ اصیل ایران زمین را خلاقانه بر نقشها آلود و مانایی خانه هنرمندان را بر نوای جاودانگی هزار چندان کرد.
دل سوزد و عقل متحیر ماند از برخی تصمیمگیران هنری و فرهنگی که کرسیهای فرهنگی را تکیه زدهاند و دل نسوزانند که ایران مهد هنرمندانی است که جاوادانگی آثار بی مانندش زبانزد عالمیان است!
چه دردناک که چه سهل اعتبار و دغدغهمندی اصیل نشین و پیرآشنای این حوزه را بازیچه قرار دهند و نامش را نقل قضاوتها سازند. اینجاست که سخن شهید چمران در ذهن به رقص آید. میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم. اما میگویم «آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست».
محزونم از بیفروغی هنر در عملکرد سیزدهمین جشنواره مد و لباس ایران که تعللش نه تنها خلاقیت نیافرید که پرتوی امید بر فعالان این حوزه نیز نشد و در این بحرانکده روزگار موجب نشاط اجنبیانی شد که فرهنگ و مد ایران را نشانه گرفتهاند. مگر نه آنکه دستاورد چنین رویدادهایی باید الگوی آیندهسازان این مرز و بوم شود و آرامش دغدغهمندان این هنر صنعت را محیا سازد، پس چرا نباید حضور فعالان کهنهسوار این عرصه موجب وزینسازی و نمادسازی جشنواره شود؟
چرا نباید شاهد پختگی و حضور پررنگ فعالان این حوزه تخصصی در رویداد بینالمللی باشیم که خود این افراد کلنگ اولش را بر دل هنر صنعتش کوفتند؟ رویدادی که تا دیروز با تعللهایش نقل محافل هنری و فرهنگی بود و امروز با بساط ناشیانه، حقالناس بر گرده خویش نهاد.
چرا آثار به نمایش درآمده فارغ از عدم کاربردی بودنشان، الگوی تولید سال را بر گردن نیاویختند و خروجیاش نقدهایی شد که حالا متولیانش از گردن گرفتن آن گریزانند.
وقتی کار از نگاه به دیدن، موکاوی و بررسی سیزدهمین جشنواره مد و لباس فجر میرسد دل محزون پا به افسوس مینهد و رنجیده از این همه تاراج فرصتها و منابع مالی و انسانی، شعارهای عدالت و عادلانههای نمایشگونه و نقشهایی که میتوانست اختتامیه این جشنواره را غرق در شکوه هویت این سرزمین، مزین به امیدها، تکاپو و تلاشهایی نماید که نیاز به یدک کشیدن شعار نام ایران نباشد و جاودانگی فرهنگ ایران زمین را از کهن تا حال، از خزر تا خلیج فارس، از آذربایجان تا خراسان از دل اقوامهای شیر مسلک و از بطن رسومها، الوان رنگها و گویشها، مسیر راه نسل امروز و آینده گردد.
منتقد نیستم، که دغدغهمند فرهنگ ناب وطنم در سوگ جشنوارهای که از اوج به زیر آمده است با مدیرانی که در قوارهاش نیستند و سکوت بالانشینان که مصلحتاندیشی پیشه کردند.