فرهنگ و ادب > رسانه

دومین فصلنامه «ماجرا» درباره جنگ بوسنی منتشر شد



به گزارش خبرنگار مهر، دومین شماره فصلنامه تاریخی – سیاسی «ماجرا» به‌تازگی با عنوان عملیات نجات در اروپا منتشر شده و روی پیشخان مطبوعات آمده است.

این شماره از مجله مذکور، به تحلیل نقش مستشاری جمهوری اسلامی ایران و تلاش‌های آن برای حمایت از مردم مسلمان بوسنی در طول جنگ طی سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ می‌پردازد و با ارائه شواهد و مستندات جدید، ابعاد مختلف این حضور کمتر شناخته شده را بررسی می‌کند.

مجله پیش‌رو چهار فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از: عملیات نجات در اروپا، خاطرات میدان و دیپلماسی، تجاوز جنتلمن های اروپایی و مأموریت سقوط.

سرمقاله این شماره از فصلنامه به مطلبی با عنوان پرهیز از جنگ های مستقیم اختصاص یافته است. مطلبی با عنوان ایران چگونه نسل کشی در بوسنی و هرزگوین را متوقف کرد؟ از عناوین منتشره فصل اول این فصلنامه به شمار می‌رود.

فصل دوم هم شامل مطالبی با عناوینی همچون تاریخ محرمانه سپاه قدس در اروپا(در گفت و گو با سردار نقدی اولین فرمانده میدان بوسنی)، سفارت در میدان جنگ(ایران چگونه معادله جنگ بوسنی را به هم زد؟ گفتگو با محمدابراهیم طاهریان اولین سفیر ایران و جهان در بوسنی و هرزگوین)، دست های خالی(گفت و گو با عباس آریازند رایزن فرهنگی ایران در یوگسلاوی و بوسنی و هرزگوین، آمریکا به دنبال صلح بود(گفت و گو با محمدجواد آسایش سفیر ایران در یوگسلاوی و کرواسی؛ درباره صلح دیتون و نقش آمریکا در بوسنی)، راهبردهای دیپلماسی ایران در جنگ بوسنی(گفت و گو با دکتر صباح زنگنه نماینده دائم ایران در سازمان کنفرانس اسلامی)، دیپلماسی در میدان جنگ(گفت و گو با مرتضی بانک؛ دبیر اداره کل کشورهای مشترک المنافع وزارت خارجه)، مأموریت مستشاری در اروپا(خاطرات سیداکبر طباطبایی از فرماندهان سپاه قدس در بوسنی)، عبور از خط محاصره گوراژده(گفت و گو با سردار احمد کوچکی)، بوسنی؛ سکوی پرتاب انقلاب اسلامی در اروپا(گفت وگو با مهندس محمدجواد کیانی نژاد)، عبور از آسمان اروپا(گفت و گو با مسئول انتقال تسلیحات نظامی به بوسنی)، روزهای محاصره(گفت و گو با سردار علی برزگر از فرماندهان نیروی قدس در بوسنی)، تونل نجات؛ از سارایوو تا غزه، ماجرای تونل نجات(گفت و گو با سردار احمد کریمی مبتکر تونلی که محاصره سارایوو را شکست)، پایگاه های سپاه چگونه در اروپا شکل گرفت؟(در گفت و گو با یکی از فرماندهان نیروی قدس)، تکبیر گفتن را از ایرانی ها یاد گرفتند(خاطرات فاضل اسدی از نیروهای سپاه قدس در بوسنی) و اگر ایران نبود، بوسنی نبود(روایتی از دانشجوی پزشکی ایرانی که سر از جنگ بوسنی در آورد، است.

تجاوز جنتلمن های اروپایی عنوان فصل سوم این شماره از فصلنامه «ماجرا» است و داستان بی پایان زنان بوسنی هیچ گاه پایانی ندارد(روایتی تکان دهنده از تجاوز به زنان و دختران بوسنیایی)، شلیک در برابر چشم کلاه آبی ها(درباره نقش سازمان ملل در جنگ بوسنی)، سازمان ملل خیانت کرد(گفت و گو با صباح الدین شاریچ استاد علوم اجتماعی دانشگاه سارایوو و پژوهشگر مؤسسه تحقیقات جنایت جنگی علیه بشریت و حقوق بین الملل و محاکمات(سرنوشت جنایتکاران جنگ بوسنی چه شد؟) از جمله مطالب منتشر شده در فصل سوم این فصلنامه به شمار می رود.

در فصل چهارم با عنوان مأموریت سقوط هم، مطلبی با عنوان مأموریت سقوط (خاطرات گری شرون مأمور ارشد بخش ویژه سازمان سیا) منتشر شده است.

در بخشی از این فصلنامه آمده است؛

ما زمان آقای هاشمی هم به آن ها وعده پنجاه میلیون دلار داردیم؛ اما عملیاتی نکردیم. متکی و وزیر اقتصاد هم رفتند آنجا و گفتند: صد میلیون یورو می دهیم که نتوانستند بدهند؛ یعنی کشوری که در بدترین وضعیت اقتصادی خودش، بیشترین کمک نظامی را به آن ها کرد، دو تا وعده اقتصادی داد که توانایی انجام هیچ کدام را نداشت. بوسنیایی ها می گفتند: بهره ای که شما دارید از ما می گیرید، زیاد است. ما کشوری هستیم که ناچاریم زیاد وام بگیریم. ما اگر به شما بهره بدهیم، بقیه هم این توقع را از ما دارند. به جای بهره راه دیگری پیدا کنید.

اگر سیلایجیچ نخست وزیر بوسنی در آن موقعیت، آن جواب تلخ را به متکی داد که شما ده سال است بوسنی را فراموش کرده اید. چطور الان آمده اید سراغش؟ باید یک رابطه فعال داشته باشید. به این دلایل است که رابطه با ما برای آن ها هزینه دار است. مسأله چیست؟ جلوی همه دوربین ها و جمعیت، باقر دست آقای جنتی را بوسید. این رسم ها آنجا نیست. پس معنی این چیست؟

در بخش دیگری از این فصلنامه می‌خوانیم؛

من یکی دو جلسه به جلسات بازجویی شان رفتم. تقریبا وقتی شهید رسول به بیس دی نا می رسد، کروات ها در دو ارتفاع مشرف به جاده که ارتفاع زیادی هم نبود، مستقر بودند. یکی وسط جاده جلوی این ها را می گیرد و ایست می دهد. رسول متوقف شده یا نشده آن ها ادعا می کردند رسول اسلحه کشیده و ما او را زدیم؛ ولی بعید می دانم که این طوری بوده باشد. چون رسول با توجه به سابقه ای که در کردستان داشت، می دانست که وقتی در کمین افتاد، نباید تیراندازی بکند. از همان ارتفاع مشرف بر جاده ماشین را به رگبار بسته بودند. شهید رسول سه تا تیر و شهید محمد هم چهار پنج تا تیر خورده بود.

ده روز طول کشید تا پیکر رسول به تهران برسد. حدود یک هفته در بیمارستان بود و دو سه روز هم طول کشید تا رسید تهران. ما روزی که راه ها بسته شد، در مجموع ۹ ماه و ۹ روز در محاصره بودیم. بعد از شهادت رسول، تاره کار اصلی من شروع شد و مرا فرمانده آنجا کردند.

در زمان شهید رسول، ایشان تقریبا یکسری از کارها را روی روال انداخته بود و پیش می برد. ماهیت کار ما در آنجا کمک رسانی بود با اینکه راه بسته شد، با کاری که عباس در اسپیلت انجام داد راه ما برای کمک رسانی بازی شد و کامیون ها امکانات کمک رسانی را تا بوسنیای مرکزی آوردند. این همان راهی بود که آزمایش کردیم.

این‌مجله با ۳۳۶ صفحه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان منتشر شد.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا