خاطره جالب معاون صدا از پدرش؛ من شهید شدم!
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی معاونت صدا، علی بخشیزاده معاون صدای رسانه ملی به مناسبت میلاد امام علی (ع) و روز پدر ضمن ارائه خاطراتی از پدر مرحومش از روزهایی نقل کرد که در اسارت به سر میبُرد و با اینکه سپاه ناحیه، به خانواده خبر شهادتش را داده بودند اما پدرش باور داشت به شهادت نرسیده و روزهای سختی را پشت سر میگذارد.
وی افزود: هر فرزندی نسبت به پدرش هم ارادت دارد، هم شیفته و واله است. من هم مثل یکی از فرزندان این ملت رشید خاطرات زیادی از پدرم دارم و در زندگی خیلی از او الگو گرفتم. پدرم عجیب اهل دعا بود و دعایش به شدت گیرا بود؛ یعنی دعایش زود میگرفت. به یاد دارم در عملیات والفجر مقدماتی شدیدا مجروح شدم؛ طوری که هرکس بالای سرم آمد، گفت که فلانی شهید شد و به سپاه ناحیه گفتند فلانی شهید شد؛ چون خیلی جلو رفته بودم و بچهها نتوانسته بودند من را به عقب برگردانند. چند روز بیهوش آنجا افتاده بودم و با همان حالت مجروحیت شدید اسیر شدم. وقتی سپاه به خانه ما اطلاع میدهد که شهید شدم و جنازهام آن طرف مانده، مراسم میگیرند، اطلاعیه پخش میکنند و روضه میگیرند اما پدرم میگفت مشکی میپوشم و مردم بیایند، قدمشان روی چشمم اما علی شهید نشده است. مادرم میگفت پدرت خیلی عجیب با موضوع برخورد کرد.
بخشی زاده ادامه داد: پدرم گفت خواب دیدم که علی در یک رودخانه مواج و گلآلود شنا میکند. همان موقع گفتم علی بهسختی افتاده و شهید نشده است. پدرم که شناگر بسیار ماهری بود و به خودش ایمان داشت، میدانست این خواب، رؤیای صادقه است. با این که مراسم زیادی گرفته بودند، پدرم مرتب تاکید میکرد که علی شهید نشده و میآید.
معاون صدا سازمان صدا و سیما بیان کرد: چهارم شهریور سال ۶۹ توفیق پیدا کردم و به همراه آزادگان به ایران آمدم. واقعا خدا پدرم را بیامرزد، خیلی عجیب و غریب بود. او نسبت به تک تک بچههایش بسیار مهربان بود. هفت خواهر دارم که دوتایشان به رحمت خدا رفتهاند. هنگام ازدواج یکی از خواهرانم در ایران بودم و قبل از اسارتم بود. پدرم، دخترانش را خیلی دوست داشت. مادرم میگفت هر کدام از خواهرانم که ازدواج میکردند، بدون استثنا پدرم یک ماه مریض میشد و کارش به دکتر و سرم میافتاد. پدرم به حدی مهربان بود که نمیتوانست دوری بچههایش را تحمل کند. شادروان گنجینهای عجیب و غریب از محبت و همینطور الگویی ارزشمند برای من بود.