فرهنگی و هنری > ادبیات و کتاب

انتشار «بازایران‌شناسی؛ گفتارهایی میان‌رشته‌ای»



تهران فرهنگی: کتاب «بازایران‌شناسی؛ گفتارهایی میان‌رشته‌ای» در سیزده گفتار، پنجره‌هایی را به موضوع بازاندیشی در ایران‌شناسی می‌گشاید که هر یک، راه را برای پژوهش‌های بعدی هموار کرده و امکان تحقیق و تأمل در مفاهیم «ایران»، «ایرانی» و «ایران‌شناسی» از منظر نگاهی درونی و ایرانی را فراهم کرده‌اند. این گفتارها برآمده از مطالعات مردم‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، ارتباطات، علوم سیاسی، تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هنر بوده و گذری بر هر یک از مداخل علمی ممکن، برای کنکاش در موضوع داشته‌اند.

در گفتار نخست، مرتضی فرهادی با ذکر سه گونه «شرق‌شناسی»، سه نوع «ایران‌شناسی»‏ را معرفی کرده است.

او پایه‌گذاری ایران‌شناسیِ بومی را به‌عنوان نوع سوم شرق‌شناسی و ایران‌شناسی ضرورتی می‌داند که می‌تواند با نقد ‏دو نوع اول و دوم شرق‌شناسی و به‎‌‎تبع آن نقد ایران‌شناسی، گونه‌ای از ایران‌شناسی را هم مبرا از تعصبات قومی و قبیله‌ای و هم به دور از اغراض استعماری و ‏پسا‎‌‎استعماری رقم زند. ‏

در گفتار دوم، سیدکاظم سجادپور ‏با طرح این پرسش که نسبت میان ایران‌شناسی و دیپلماسی چیست،‏ از اقتضائات تعامل ایران‌شناسی و دیپلماسی و بایسته‌های آن سخن گفته و نشان می‌دهد که وجود یک مجموعه قواعد ایرانیِ «ذات‌گرا»، «بافت‌گرا»، «تعادل‌گرا» و «جهت‌گرا» برای برقراری صحیح این نسبت، ضروری است.

در گفتار سوم، سیدجلال دهقانی ‏فیروزآبادی، با ذکر مکاتب مختلف ایران‌شناسی «شرق‌شناسانه، مارکسیستی، عربی، ترکی‏ و ایران‌شناسیِ ایرانی» به بحث دربارۀ الزامات تعامل ایران‌شناسی و دیپلماسی در فضای جدید منطقه‌ای و جهانی توجه می‌دهد و نسبت تحولات جهانی با روند مطالعات ایران‌شناسی در جهان و ایران را تحلیل می‌نماید.

در گفتار چهارم، تقی آزاد ارمکی با نقد واکنشی‌بودن جریان مطالعات ایران‌شناسانه در ایران، به جریان ایران‌شناسی در جهان، از تسلطّ نگاه از بیرون به درون ‏ایران سخن گفته و ضعف بنیان‌های معرفتی و دانشی ایران‌شناسی بر پایۀ علوم «‏زبان‌شناسی، باستان‌شناسی، تاریخ و تمدن‌شناسی، و جامعه‌شناسی» را از جمله دلایل آن برشمرده است.

در گفتار پنجم، حمید احمدی نشان می‌دهد که در تقابل تاریخ‌نگاری سنتی و ‏مدرن، هویت ملی و روایت از تاریخ ایران باستان چگونه دستخوش تغییر شده و غفلت از تاریخ‌نگاری بومی و فراموشی میراث تاریخی ایران، پیامدهایی همچون «سردرگمی در شناخت خط سیر تاریخ ایران»، «از بین‌رفتن تدریجی مفاهیم اصیل اندیشه سیاسی ایرانیان» و «ایجاد تشتت در هویت ملی با ایجاد ‏قوم‌گرایی، تفرقه‌افکنی و تجزیه‌طلبی» ‏را به همراه خواهد داشت.

در گفتار ششم، امیربهرام عرب‌ احمدی مناسبات فرهنگی و تمدنی ایران با شرق و شمال آفریقا را در خلال روابط تاریخی، از ایران باستان تا دورۀ معاصر واکاوی نموده و نشان می‌دهد که همچنان، چه ظرفیت فراوانی برای گسترش ارتباطات ایرانیان با شمال آفریقا در دورۀ معاصر و توسعۀ دانش ایران‌شناسی اصیل در این بخش از جغرافیای فرهنگی ایران وجود دارد.

در گفتار هفتم، محمدحسن رجبی دوانی، به بازخوانی نقش‌آفرینی فرهنگی تمدنی زنانِ ایرانی در تاریخ ایران، از آغاز مواجهه زنان ایرانی با دین اسلام تا ‏شکل‌گیری دوره تجدد می‌پردازد که همراه با نقدی بر تقابل انگاره تصویر مخدوش زن در اسلام، با انگارۀ شخصیت والای زن در ایران باستان نیز هست.

در گفتار هشتم،علیرضا شجاعی زند، مهم ترین مولفه‌های بازاندیشی در ایران‌شناسی را بیان می‌دارد. در این گفتار نوعی نگاه «از بیرون» به مسئله بازاندیشی صورت گرفته و نشان داده‌شده که بیرونی‌بودن، گاهی موجب امعان‌یافتن به جنبه‌ای می‌شود که کشف و فهم آن از درون و از نزدیک ممکن و میسر نبوده است. وی رهایی از سنت‌های ایران‌شناسی در گذشته را راه برون‌رفت از وضعیت موجود در مطالعات ایران‌شناختی می‌داند؛ از جمله: سنت «شرق‌شناسی»، سنت «باستان‌گرایی»، سنت نظریه‌پردازی‌های کلان بر اساس نظریاتی همچون «استبداد شرقی، ‏شیوه تولید آسیایی، ‏تحلیل اروپایی مارکسیستی از تاریخ ایران، ‏دولت رانتیر،‏ و جامعه کوتاه‌مدت و کلنگی و …‏»، سنت «نگاه موزه‌ای» و سرانجام سنت «ایران‌شناسی ایرانیِ غرب‌گرا».‏

در گفتار نهم، نسرین فقیه ملک‌مرزبان، ضمن اشاره به اهمیت زبان در امر هویت ملی فردی و جمعی، دانشِ بلاغتِ زبانی ایرانیان را به مثابه یکی از حوزه‌های مهم در مطالعات ایران‌شناسی شرح و نشان می‌دهد که بلاغت زبان فارسی، چگونه در تثبیت و استمرار هویت ملی ایرانیان در گذر تاریخی طولانی ایفای نقش کرده است. این گفتار با ذکر مصادیق بلاغت زبانی در شاهنامه، ظرفیت‌های منحصربه‌فرد زبان فارسی را به‌مثابه مظهری از هویت ملی ایرانی، شایستۀ پژوهش در مطالعات ایران‌شناسانه می‌داند.

در گفتار دهم، محمدعلی رجبی از رابطۀ هنر و هویت ایرانی سخن گفته و به این پرسش از منظر هنر ایرانی پاسخ داده که چگونه می‌توان برای هنر، قائل به هویت جمعی بود. وی عنصر هویت‌بخشِ هنرِ ایرانی را‏ «کلمۀ حق» دانسته و با اشاره به سنت فُتوّت در فرهنگ ایرانی، هویتِ ایرانیِ هنر ایرانی و نیز هویت هنر شیعی ایرانی را تبیین می‌نماید.

در گفتار یازدهم، مرتضی کتبی، با پرسش از اینکه آیا ایران‌شناسی وام‌دار غرب‌شناسی است؟ و آیا ایران‌شناسی مقوله‌ای قابل توسعه در کشور است و یا به‌مثابه یک پدیده غربی استعماری باید کنار نهاده شود؟، بحثی دربارۀ رابطۀ غرب‌شناسی با ایران‌شناسی را طرح کرده است. وی با ذکر وجوه مثبت و منفی دانش شرق‌شناسی، چیستی ایران‌شناسی را به چالش می‌کشد.

در گفتار دوازدهم، عبداله بیچرانلو، با توجه به سیالیت مرزهای سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی در جهان امروز، به بیان چگونگی وضعیت ارتباطات میان‌فرهنگی ایران در جهان نوین می‌پردازد. وی به این پرسش پاسخ می‌دهد که در جهان مرززدوۀ کنونی، چگونه می‌توان با بهره‌گیری از انواع فرصت‌ها، امکانات و ظرفیت‌ها (‏تاریخی، دینی- مذهبی، فرهنگی، زبانی، قومی، علمی، هنری، تجاری، ورزشی، و …)، ‏ارتباطات میان‌فرهنگی ایران را در حوزه‌های مختلف جغرافیای فرهنگی ایران، گسترش داد.

در گفتار سیزدهم نیز با عنوان زنِ ایرانی از منظرِ ایرانی، سیده راضیه یاسینی، با اشاره به اینکه گام اول ‌بازاندیشی درباره ایران و ایرانی، شناسایی انسانِ ایرانی (زنِ ایرانی و مردِ ایرانی‏) است، تلاش کرده شاخصه‌های هویتِ زنِ ایرانی را از خلال منابع ادبی و هنری ایران معرفی کند. در این گفتار، همچنین به تطورات هویتی زن ایرانی در طول تاریخ از ایران باستان تا دورۀ اسلامی ایران پرداخته و نیز به تمایزات هویتی زن مسلمان ایرانی با هویت زن در دیگر ادیان توحیدی نیز اشاره شده است.

این کتاب توسط سیده راضیه یاسینی و مجید بهستانی، در ۲۲۶ صفحه تدوین‌ و در پاییز ۱۴۰۳ توسط انتشارات بنیاد ایران‌شناسی به چاپ رسیده است.
 

 انتهای پیام 



منبع:ایسنا

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا