فرهنگ و ادب > کتاب و ادبیات

درنگی بر مضامین اشعار عربی سعدی


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: شیخ اجل سعدی شیرازی استاد سخن، علاوه بر مهارت در غزل‌سرایی فارسی، اشعار عربی بسیاری دارد که موضوع یادداشت جدید محمدجواد گودینی پژوهشگر ادبیات فارسی قرار گرفته است.

این‌یادداشت برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته که در ادامه مشروح متن آن را می‌خوانیم؛

مصلح الدین عبدالله که به سعدی و شیخ اَجلّ مشهور گردیده، در دهه نخستِ قرن هفتم هجری در شهر ادب پرور شیراز چشم به جهان گشود. وی پس از تحصیل مقدمات علوم رایج در زمان خود، راهی سرزمین عراق (شهر بغداد) شد. بغداد در عصر عباسی همواره مقصد دانش پژوهان بوده و بسیاری از دانشمندان، شاعران، ادیبان، آن شهر را به عنوان محل سکونت برگزیده و کرسی تدریس خود را در آنجا برقرار می‌کردند و دانش پژوهان نیز از همه جغرافیای جهان اسلام رهسپار آن دیار می‌شدند و شاعرِ شیرازی نیز یکی از این دانش دوستان بوده است.

دوران کودکی سعدی در زادگاهش شیراز سپری شد و این شهر در آن هنگام، منطقه‌ای بزرگ و برخوردار از مدارس بسیاری بوده و دارالشفاء یا بیمارستانی بزرگ نیز در آن دایر بود که از زمان عضد الدوله دیلمی (در عهد آل بویه) ساخته شد و تا روزگار سعدی پابرجا بوده است. مصلح الدینِ خردسال، در سال‌های نخستین عمرش پای در مکتب خانه نهاد و آموزش‌های ابتدایی را دریافت نمود. او از خویشان و نیاکانش با تعبیر عالمان و دانشمندانِ دین شناس یاد کرده و به نظر می‌رسد در محیطی علمی و فرهنگی دیده به جهان گشوده و نزدیکانش اهل علم و معرفت بودند. وی می‌گوید:

همه قبیله من عالمان دین بودند

مرا معلم عشقِ تو شاعری آموخت

او در سن ۱۲ سالگی به سر می‌برد که واقعه تلخی برایش روی داد و آن رویداد دشوار، مرگ پدرش عبدالله بوده که تأثیر شگرف و عمیقی بر جان وی وارد ساخت و او را در سنین نوجوانی در اندوهی سخت فرو برد. سعدی که مرگ پدر با همه دشواری‌هایش نتوانست او را از فراگیری دانش و ادب بازدارد، زبان و ادبیات عربی را به خوبی فراگرفت که توانست به مدرسه نظامیه بغداد راه یافته و برای ادامه تحصیل و آموزش، روانه پایتخت عباسیان گردد و سال‌های پایانی خلافت عباسی را دریابد.

پس از ورود به بغداد، سعدی در مدرسه نظامیه علم آموزی خود را در علوم دینی و ادبی ادامه داد و در طول تحصیل و پس از آن، بسیار سفر رفت و با کوله باری از تجارب و آموخته‌های ارزشمند به شیراز بازگشت و در فضای آرامش و امنیت این شهر و در سایه حکومت “اتابک ابوبکر بن سَعد”، توانست آموخته‌های خود را در آثار خویش به ویژه دو اثر مشهورش “بوستان” و “گلستان” به یادگار گذارد. (بنا به مشهور، دو سفر طولانی داشته و پس از سفر دوم، مورد تکریم بزرگان فارس قرار گرفت و پس از بازگشت به شیراز، گوشه گیری را برگزید و اواخر عمرش در این شهر سپری شد). وی در روزگار تحصیل و پس از آن، به مناطق بسیاری از جمله عراق، شام (دمشق، بعلبک، طرابلس و …)، حجاز و… سفر کرده و برخی گفته‌اند به هندوستان، غزنین، ترکستان، آذربایجان و…. نیز سفر داشته است؛ اگر چه این سخن تأیید شده نمی‌باشد، اما گواهی است بر اینکه سراینده پرآوازه شیرازی تمایل بسیاری به سفر داشته و سختی بیابان گردی و خطرات آن را پذیرفته و در طول زندگی پربارش مناطق بسیاری را درنوردیده که با توجه به امکانات سفر در روزگار وی، اقدامی دلاورانه و کم نظیر محسوب می‌گردد. وی در سرآغاز بوستان با اشاره به تجارب خود که در طول سفرهای بسیار به دست آورده، چنین سروده است:

در اَقصای عالَم بگشتم بسی

به سر بُردم ایام با هر کسی

تمتع به هر گوشه‌ای یافتم

ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم

چو پاکانِ شیرازِ خاکی نهاد

ندیدم، که رحمت بر این خاک باد

به دل گفتم از مصر، قند آوردند

بَرِ دوستان ارمغانی بَرَند

مرا گر تهی بود از آن قند، دست

سخن‌های شیرین‌تر از قند هست

وی از برجسته‌ترین سرایندگان ایرانی محسوب می‌گردد که در ادبیات جهان نیز از شهرت، جایگاه و احترام والایی برخوردار بوده و بر بسیاری از ادیبان دنیا (در زبان‌های گوناگون) اثرگذار بوده است. وی استاد مسلم زبان و بیان بوده و سخن در دست او، مانند موم بوده و معانی بلند، عبارت‌ها و پندهای پرمعنا را در عبارت‌هایی کوتاه و زیبا بیان نموده و سخنان وی، زیاده گویی و پرگویی ندارد و سخن وی الگویی برای دیگر شاعران و نثرپردازان به شمار می‌رود.

درنگی بر مضامین اشعار عربی سعدی
نسخه‌ای خطی از غزل‌های ملمع سعدی

شیخ اجل از معدود شاعران سترگ ایرانی است که به دو زبان پارسی و عربی شعر سروده و اشعار عربی وی نیز از بلاغت و زیبایی شناسی ادبی برجسته و والایی برخوردار بوده و نشان از قدرت والای وی و تسلط کم نظیرش بر ادب و شعر تازی است. وی در گلستان، از آرایه های ادبی فراوانی بهره جسته و در آن، سَجع، تَرصیع، مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه، لَفّ و نَشر، جمع و تقسیم، تضاد (طِباق)، ارسال المَثَل، حُسن تعلیل، مراعات النظیر و … دیده می‌شود که استادانه توسط سعدی به کار رفته و زیبایی و تأثیر سخنش بر مخاطب را چند برابر کرده است.

در تحمیدیه گلستان که از قله‌های ادب پارسی محسوب شده و آمیختگی حکمت، دین داری، اخلاق، اندرز و زیبایی‌های ادبی را در خود جای داده، از آیات قرآن، حدیث و نیز چند بیت به زبان عربی بهره برداری شده و سعدی شیرین سخن در این بخش در ستایش رسول گرامی اسلام (ص) چنین می‌گوید:

شَفِیعٌ مُطاعٌ نَبِیٌّ کَرِیم

قَسِیمٌ جَسِیمٌ بَسِیمٌ وَسِیم

ترجمه: او (ص) شفاعت کننده، اطاعت شونده (افراد امت، با جان و دل از وی فرمانبرداری می‌کنند)، پیامبری بزرگوار بوده و تقسیم کننده (بهشت و دوزخ)، خوش چهره، خوش رو (با لبخندی همیشگی) و دارای نشانه (پیامبری) بوده است.

در ادامه نیز در بیت مشهور دیگری، خاتم پیامبران (ص) را این چنین توصیف می‌نماید:

بَلَغَ العُلَی بِکَمَالِه، کَشَفَ الدُّجَی بِجَمَالِه

حَسُنَت جَمِیعُ خِصَالِه، صَلُّوا عَلَیهِ وَ آلِه

ترجمه: با کمالش به بزرگی دست یافت، با زیبایی و جمالش، تیرگی‌ها را زدود. همه ویژگی‌ها و خصلت‌هایش نیکو بوده (از بهترین و والاترین اخلاق برخوردار بوده)، پس بر او (ص) و خاندانش (ع) درود فرستید.

او همچنین ابوبکر بن سعد را در چند بیت به عربی ستوده و درباره اش چنین گفته است:

لَقَد سَعِدَ الدُّنیَا بِهِ دامَ سَعدُه

وَ أیَّدَه المَولَی بِألوِیَةِ النَّصرِ

کَذلِکَ تَنشَأ لِینَةٌ هُوَ عِرقُها

وَ حُسنُ نَبَاتِ الأرضِ مِن کَرَمِ البَذرِ

ترجمه: دنیا به او (ابوبکر سعد) نیک بخت شده، نیک بختی اش پاینده باد، خداوند او را با پرچم‌های پیروزی، تأیید فرماید.

درختی که او ریشه‌اش می‌باشد نیز چنین پرورش یافته؛ (همان گونه که) زیبایی و ارزش هر درخت، بسته به خوبی و ارزش بذر و جنس آن است.

وی در گلستان (که آمیخته‌ای از نظم و نثر است)، ابیاتی به زبان عربی آورده است؛ از جمله:

أقلُّ جِبَالِ الأرضِ طُورٌ وَ إنَّهُ

لأعظَمُ عِندَ اللهِ قَدراً وَ مَنزِلا

ترجمه: کوتاه‌ترین کوه بر روی زمین، طور است (که خداوند در آن، موسی «ع» را به پیامبری برگزید و بر او وحی فرستاد و با او سخن گفت)؛ در حالی که نزد خداوند، دارای بیشترین قدر و منزلت است.

سعدی شیرازی، گلستان را با این ابیات عربی، به پایان می‌برد:

یا نَاظِراً فِیه سَل بِاللهِ مَرحَمةً

عَلَی المُصَنِّفِ وَ استَغفِر لِصَاحِبِه

وَ اطلُب لِنَفسِکَ مِن خَیرٍ تُریدُ بِهَا

مِن بَعدِ ذلِکَ غُفراناً لِصَاحِبِه

لَو أنَّ لِی یَومَ التَّلاقِ مَکَانةً

عِندَ الرَّؤُوفِ لَقُلتُ یَا مَولانَا

إنِّی لَمُسِیءٌ وَ أنتَ مَولی مُحسِنٌ

هَا قَد أسَأتُ وَ أطلُبُ الإحسَانا

ترجمه: ای که در آن (گلستان) نگاه می‌کنی، از خداوند برای مصنف آن، رحمت بخواه و برای صاحب آن، استغفار نما.

برای خودت نیز هر خیری را که می‌خواهی، طلب نما و پس از آن، برای صاحب آن از خداوند، بخشش و مغفرت بخواه (و برای من که مؤلف این کتاب هستم، دعای خیر کرده و درخواست بخشش کن).

اگر در روز رستاخیز برای من جایگاهی نزد خداوند مهربان باشد، خواهم گفت: ای مولای ما (این بیت با بیت آتی، موقوف المعانی است).

من، گنه کار بوده و تو مولای نیکوکاری؛ آری من بد کردم و (از تو خدای مهربان)، درخواست نیکی دارم.

اگر چه از سعدی، سروده‌های عربی نسبتاً فراوانی برجای مانده، اما می‌توان گفت از زیباترین و مشهورترین سروده عربی اش، قصیده‌ای است که در رثای آخرین خلیفه عباسی “المستعصم بالله” (سی و هفتمین و آخرین خلیفه از دودمان عباس بن عبد المطلب که به دستور هولاکو خان به قتل رسید و با قتل وی، خلافت عباسیان در بغداد به فرجام رسید) سروده و رویداد حمله مغولان به بغداد به سال ۶۵۶ قمری و برچیدن خلافت عباسی (پس از گذرِ بیش از ۵۰۰ سال از زمان تأسیس آن) و کُشتن خلیفه را به تصویر کشیده و نسبت به این واقعه، سوز و تأسف خود را به نمایش گذاشته و بر ویرانه‌های این شهر می گرید و حسرت، اندوه و دریغ خود را نثار می‌کند. در چند بیت نخست این قصیده طولانی، چنین آمده است:

حَبِستُ بِجَفنِی المَدَامِعَ لاتَجرِی

فَلَّمَا طَغَی المَاءُ استَطالَ عَلَی السّکرِ

نَسِیمُ صَبَا بَغدادَ بَعدَ خَرابِهَا

تَمَنَّیتُ لَو کَانَت تَمُرُّ عَلَی قَبرِی

لأنَّ هَلاکَ النَّفسِ عِندَ أولِی النُّهَی

أحَبُّ لَهُ مِن عَیشٍ مُنقَبِضِ الصَّدرِ

لَزِمتُ اصطِباراً حَیثُ کُنتُ مُفَارِقاً

وَ هذا فِراقٌ لایُعَالَجُ بِالصَّبرِ

ترجمه: اشک را در دیدگانم از جاری شدن، باز داشتم (و حَبس نمودم)، اما هنگامی که آب طغیان نماید، از مانع در گذرد.

آرزو داشتم نسیمِ صبحگاهانِ بغداد پس از ویرانی اش (با حمله مغولان و به نابودی کشاندن مظاهر تمدن در آن شهر باستانی)، بر گورم عبور می‌کرد.

چرا که از دست دادن جان نزد خردمندان، دوست داشتنی تر است تا زندگانی با سینه تنگ (و قلبی اندوهبار).

هر زمان (از چیزی) جدا می‌شدم، صبر و شکیبایی پیش می‌گرفتم؛ اما این جدایی، با صبر درمان نمی‌شود.

سعدی شیرازی که مردی جهانگرد، آگاه و درس خوانده بود، سفرهای فراوانی به مناطق بسیاری از خاور میانه در سده هفتم هجری داشته و با ادبیات عربی و نوشته‌های ادیبانِ عرب زبان انس بسیاری داشته است. وی شاعران عرب زبان (عصر جاهلی، صدر اسلام، اموی و عباسی) را به خوبی می‌شناخت و به ویژه شیفته سروده‌های “ابو الطّیِّب مُتَنَبِّی” (سراینده بزرگ و پرآوازه عرب در عصر حمدانیان) بوده و از اشعار وی، چیزهای بسیاری در ذهن داشت.. حتی به گفته برخی، او دیوان متنبی را از بر کرده بود و بسیار به اشعار وی می‌نگریست و از آن بهره می‌جست.

سعدی پس از سفرهای بسیار به شیراز بازگشت و در آن زمان، ابوبکر بن سعد منطقه فارس را ایمن ساخته بود و امنیت و رونق را بدان بازگردانده بود. او نیز که در آن هنگام بیش از ۵۰ سال از عمرش سپری شده بود و علم آموزی اش در بغداد، سفرها و جهانگردی، ارتباط با طبقات گوناگون مردم در شهرهایی که بدان سفر کرده بود، او را باتجربه ساخته و با انبوهی از دانش، تجربه و یادداشت اقدام به ثبت دانش و اندوخته‌های خود نمود و کتاب بوستان را که از برترین آثار ادبیات تعلیمی در ادب پارسی محسوب می‌گردد، آفرید و آن را به “ابوبکر بن سعد” تقدیم نمود.

وی دو سال پس از نگارش و آفرینش بوستان، کتاب جاودانه دیگرش گلستان را در نظم و نثر خلق نمود. این کتاب برجسته و ارزشمند در ادب پارسی، در هشت باب تدوین شده، اصول اختصار گویی در آن رعایت شده و از منظر زیبایی شناسی ادبی از جایگاه والایی برخوردار است. هشت باب کتاب گلستان (پس از دیباچه‌ای زیبا و خواندنی) عبارت است از: در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت.

گلستان سعدی را می‌توان تحت تأثیر مقامه نویسی در عصر عباسی توصیف نمود که با هنر داستان گویی همراه گردیده است؛ اما شباهت‌های بسیاری می‌توان میان گلستان و مقامات (همچون مقامات حریری) یافت که البته ابتکار سعدی نیز در خلق این اثر بی همتا در نثر پارسی تأثیر فراوانی داشته است.

وی همچنین غزلیاتی به زبان عربی سروده و برخی از قطعات وی نیز از ابیات عربی خالی نیست؛ از جمله:

مَتَی حَلَلتَ بِشِیراز یا نَسِیمَ الصُّبح

خُذِ الکِتَابَ وَ بَلِّغ سَلامِیَ الأحبَاب

ترجمه: ای نسیم صبح، هر زمان که به شیراز گذر کردی، نامه‌ای بردار و سلام مرا به دوستان برسان

اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست

همی کنم به ضرورت چو صبر ماهی از آب

سعدی علاوه بر آنکه در ادب پارسی استاد مسلم سخن پردازی، بلاغت و نوآوری در ادب پارسی بلکه از نامداران ادبیات نزد ایرانیان بوده (تا جایی که او را اَفصح المتکلمین نیز خوانده‌اند)، در ادبیات عربی نیز توان بالایی داشته و (علاوه بر تسلط بالایش بر علوم بلاغیِ عربی و به کارگیری آرایه های ادبی)، از وی اشعاری در عشق، مدح، اندرز و … به عربی برجای مانده و از مشهورترین سروده‌هایش به این زبان، مرثیه سوزناکی است که پس از سقوط بغداد و اِشغال این شهر توسط مغولان و برچیده شدن خلافت عباسی سروده و مراتب اندوه و ناراحتی خود را نسبت به این رویداد تلخ و عبرت انگیز تاریخی ابراز می‌دارد. وی بسیاری از متون و دیوان‌های شعری سرایندگان عرب زبان و مقامه های ادیبان تازی را مطالعه کرده و به ویژه از مُتنبی سراینده برجسته دربار حَمدانیان، تأثیری شگرف دریافت کرده و اُنس بسیاری به سروده‌های وی داشته است.

در این مختصر به برخی از اشعار تازی سراینده نامدار ایرانی سعدی شیرازی به عنوان استادِ سترگ ادب تازی و پارسی اشاره شد؛ علاقمندان برای مطالعه دیگر ابیات عربی وی به کلیات سروده‌هایش مراجعه نمایند.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا